داستان شهر دود تازهترین کتاب من است که قرار بود نشر هوپا اسفند 98 منتشرش کند، اما با ظهور کرونا و به هم ریختن همه چیز، انتشارش به اردیبهشت 99 افتاد. داستان شهر دود برای خودم اهمیت زیادی دارد، هم به بخشی از تجربههای تلخ من در نظام آموزشی برمیگردد و هم اینکه برای من بازگشتی است به ادبیات کودک و نوجوان. اولین کتابم سیاسیا در شهر مارمولکها رمان نوجوان بود، و حالا نهمین کتابم هم دوباره رمان کودک و نوجوان است.
در این چند هفته که از انتشار داستان شهر دود میگذرد بازخوردهای مثبتی گرفتهام و این شادمانم میکند، اینکه میبینم بچهها داستان شهر دود را دوست دارند، با کاظم همراه میشوند، همراه کاظم میترسند، میجنگند و امیدشان را از دست نمیدهند.
مکان اصلی در داستان شهر دود همانطور که از عنوان کتاب پیداست، شهر دود است. اما شهر دود، همیشه شهر دود نبوده و تا قبل از آمدن جادوگر و به هم ریختن شهر و استبدادِ او، به آن شهر امید میگفتهاند. حالا کاظم و مهسا و کیو و دوستان دیگرانشان در کنار کبوتران و یک کلاغ سحرباز به نام آتور میخواهند با جادوگر شهر دود مبارزه کنند و دوباره امیدشان را به دست بیاورند. اما اینکه چطور کاظم به شهر دود میرسد و جادوگر چطور آدمی است و کبوتران چه نقشی در داستان دارند، و نتیجه چه خواهد شد، ماجرایی است جذاب و خواندنی.
امیدوارم شما هم بخوانید و نظرتان را با من در میان بگذارید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.