اگر این مطلب برایتان جالب بود، پیشنهاد میکنم مرا در اینستاگرام فالو کنید: (https://www.instagram.com/ahosseinioun/)
یا در توییتر (https://twitter.com/Ahosseinioun)
که بیشتر در ارتباط باشیم.
کار کردن با افسردگی: اوضاع قابل بدتر شدن است.
استثنا ندارد. هر بیدار شدنی همراهش پشیمانی است. هر شبِ بیهوشی، به امید فردایی است که کلا یک جور دیگر باشد. ولی صبح فردا هنوز تهران، تهران است. بی رحم است، سیاه است، و حق خور. هنوز با همان آدمهای دیروز در ارتباطی و وسط همان بازیهایی و دوباره باید تا شب زور بزنی؛ که شاید بتوانی برنده باشی، اقلا بدجوری نبازی. البته همه میدانیم که نهایتا بازندهایم. در این اوضاع و احوال چطور میشود افسرده نبود؟
من افسردهام، از افسردگی راضی نیستم، در موردش خیلی حرف نمیزنم و امیدوارم از گروه کسانی که با لذت از افسردگیِ هنرمندانه/روشنفکرانهشان حرف میزنند نباشم. اما در هر حال، افسرده بودن یک واقعیت است. واقعیت دوم این است که اگرچه افسرده باید کار هم بکنم. تا حالا چند باری پرسیده اند که تو اگر افسردهای چطوری میتوانی کار بکنی؟ الحق هم کم نیستند دوستانی که با لذت زانویشان را گوشه اتاقشان بغل میکنند، و با هر سه ماهی یک داستان کوتاه، یا شش ماهی یک ترجمه، خودشان را سرگرم. به هر حال، هرکسی یک طوری راضی است.
اما من یک سری اصول و قواعد برای خودم طراحی کردهام که خیلی هم شاید منطبق به روانشناسی روز نباشند، شاید برای هیچکس دیگر هم جواب ندهند، شاید حتی برای من هم جواب نمیدهند، و اگر اصول و روشم را عوض کنم نتیجه بهتری بگیرم. اما در هر حال، آنچه هست، هست. قاعده اولم این است:
اگر کار نکنی، اوضاع قطعا بدتر میشود و در اوضاع بدتر زندگی قطعا سختتر است.
جمله بالا از نظر من یک اصل است. معنی این اصل این نیست که همه کار را انجام میدهم، سر موقع انجام میدهم یا هرچیز دیگری. مسئله چیز دیگری است. موفقیتهای کاری، تاثیر بسیار مثبتی ـ هرچند کوتاه مدت ـ در عقب راندن افسردگی دارند، چون باعث زیاد شدن هورمونی که مسوول شادی است(دوپامین؟!) در بدن میشوند. حس خوب تمام شدن یک کار، باعث میشود مشتاق باشم کار را تمام کنم. برعکس تجربه ثابت کرده است که کار نکردن، در هیچ چیزی هیچ تاثیر مثبتی ندارد.
حالا ممکن است یک نفر بگوید که ای آقا، افسرده نبودی حالیت نیست. که البته برخی دوستان واقعا تصور میکنند همه چیزشان خاص تر و بهتر است، حتی اگر افسرده هستند، افسردگی خاص، ویژه و منحصر به فردی دارند. حالا بگذریم، نظر من در مورد افسردهگی یا هر اختلال روانی دیگر مشخص است. شما یا در کلینیک بستری هستی، یا در سطح جامعه پراکندهای. اگر در کلینیکی که خوشا به حالت ای روانی، شاد باش و دیر زی و به عقلا بخند. ولی اگر در سطح جامعهای، افسرده، شیزوفرن، یا هرچیز دیگری که هستی برای خودت هستی. به هر حال، از نظر من، کار کردن از مصرف کردن قرص سادهتر و مفیدتر است. مخصوصا اگر کاری دارید که از آن لذت ببرید. من این شانس را دارم که اقلا گاهی از کارم لذت ببرم.
ممکن است کسی بگوید اصلا وقتی افسردهای انقدر انگیزه و حوصله نداری که بخواهی کاری از پیش ببری. این میشود موضوع اصل دوم.
بعله … هرچی بیدارتر پردرد تر …
یه چیزیم هست اینکه “دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند …”
البته سوء برداشت نکنین ازین جمله ! اینکه گفتید حتی اگر افسرده هستند، افسردگی خاص، ویژه و منحصر به فردی دارند منظورم به اون بود
🙂 حس کردم شدیدا باهم قرابت معنایی و مفهومی دارن
این هم نکته ای است قابل تامل خانم یاسمن
بازتاب: کارکردن وقت افسردگی : اگر خودت را نمیکشی زندگی کن | Writing in-between
سلام
اگر دنبال انجام دادن کارهایی باشی که باید انجام شود و ضروری است و تعدادشان هم کم نیست ؛وقتی برای افسردگی نمی ماند.این مشکلات هم که انگار در ذات این جامعه سرشته شده اند.
حق با شماست
“اگر کار نکنی، اوضاع قطعا بدتر میشود و در اوضاع بدتر زندگی قطعا سختتر است.”این اصلت و دوست دارم و “حس خوب تمام شدن یک کار، باعث میشود مشتاق باشم کار را تمام کنم. برعکس تجربه ثابت کرده است که کار نکردن، در هیچ چیزی هیچ تاثیر مثبتی ندارد.”
اصلا این اصل متعلق به شماست
بازتاب: کار کردن وقت افسردگی ـ چهار: روی کرده ها تمرکز کن | Writing in-between
یه چیزی منم بدترین مراحل افسردگی رو تجربه کردم دو چیز خیلی به کم شدن افسردگی تاثیر داره یکی کار و احساس موفقیت اون هم موفقیتی که ناشی از تلاش خودم بوده نه شانس و لطف دیگران و … یکی هم پیاده روی و ورزش در زیر نور آفتاب و روز چون باعث میشه هورمون های بدن تنظیم بشن.
ورزش واقعا تاثیر داره، باید شماره 5 رو در مورد ورزش بنویسم
بازتاب: کار کردن وقت افسردگی: کمک خواستن جرم نیست - Writing in-between