اگر این مطلب برایتان جالب بود، پیشنهاد میکنم مرا در اینستاگرام فالو کنید: (https://www.instagram.com/ahosseinioun/)
یا در توییتر (https://twitter.com/Ahosseinioun)
که بیشتر در ارتباط باشیم.
نکته تکمیلی: من اول متن را مستقیم از سایت روزنامه برداشتم و اصلا دقت نکردم که دوستان روزنامه از بابت حجم و فلان مطلب پنج تا قانون آخر را حذف کرده اند، و حالا در طی عملیات به روز رسانی، پنج قانون بعدی را اضافه میکنم.
این مقاله امروز در روزنامه بهار چاپ شده است و الان که میخواندم یک سری از جملاتش کمی ناخوشایند از کار در آمده اند. که قطعا شما می بخشید، نبخشید هم کاری از دستتان بر نمی آید نهایتا. فقط می توانید بروید و متن را به زبان انگلیسی بخوانید. البته من متن فارسی را اندکی کوتاه کرده ام، شاید حدود صد کلمه و سعی کردن لحن متن اصلی را که ما بین صمیمیت و رسمیت است حفظ کنم. و یا به سایت روزنامه بهار
مراجعه کنید. و این هم اصل یادداشت با مقدمه کوتاه من.
این یادداشت را در سال 1928 ویلارد هانتیگتون رایت که با نام مستعار اس.اس.ون داین داستان کارآگاهی مینوشته، جمع و جور و منتشر کرده است. قوانینش در این سال و روز شاید کمی متعصبانه به نظر برسند، اما هنوز هم گمان میکنم برای نقطه شروع مناسب باشد و البته نباید فراموش کرد که هسته اصلی قوانینش هنوز هم با قدرت برقرارند، یعنی اصل قرار دادن جستوجوی عقلانی و دادن فرصت برابر به خواننده و کارآگاه برای کشف جرم. و اگر میخواهید با حرکت دستی یادداشت را به دلیل قدمتش یا هر دلیل دیگری کنار بگذارید، بد نیست اشاره کنم یکی از منابع تودروف برای نوشتن مقالهای درباره داستان پلیسی همین یادداشت بوده است.و این هم اصل متن:
داستان کارآگاهی نوعی بازی هوشی است. فراتر از آن، یک رویداد تفریحی است و برای نوشتن داستانهای کارآگاهی قوانین مشخصی وجود دارد. شاید نانوشته باشند، اما لازمالاجرایند و هر سازنده محترم ادبیات رازآلودی خودش را به این قوانین نزدیک میکند. پس این قوانین که مبتنی بر حرفه همه نویسندگان بزرگ داستانهای کارآگاهی است و بخشی نیز به وجدان درونی نویسنده صادق برمیگردد، ارائه میشوند:
1-خواننده برای حل راز باید فرصت برابری به نسبت کارآگاه داشته باشد. تمام سرنخها باید به وضوح و آشکار توصیف شوند.
2-هیچ حق عامدانه یا فریبی نباید روی خواننده اجرا شود مگر آنها که خود مجرم در داستان برای کارآگاه اجرا میکند.
3-خط عشقی نباید وجود داشته باشد. کار اصلی در این داستان آوردن مجرم به پای میز عدالت است، نه آوردن زوجی مخمور عشق به بارگاه ازدواج.
4-خود کارآگاه یا یکی از بازرسان رسمی هرگز نباید مجرم
از کار دربیایند. این حقه وقیحانهای است، انگار به یکنفر برای خرید قطعه طلایی پنج دلاری یک پنی پیشنهاد بدهید. این زمینهسازی غلط است.
5-مجرم باید از طریق جستوجوی منطقی معلوم شود، نه از روی تصادف، حادثه، یا اعتراف بیدلیل. حل یک مشکل جنایی به ترتیب اخیر مثل این است که خواننده را دنبال نخود سیاه بفرستید و بعد از اینکه شکست خورد اعلام کنید جواب معما تمام مدت در جیبتان بوده است، چنین نویسندهای انگار شوخی شهرستانی میکند.
6-رمان کارآگاهی باید یک کارآگاه داشته باشد و کارآگاه کارآگاه نیست مگر اینکه کارآگاهی کند. کارکرد او جمع کردن سرنخهایی است که درنهایت به کسی ختم میشود که در وهله اول کار کثیف را در فصل اول انجام داده است. و اگر کارآگاه از طریق تحلیل سرنخها به جواب نرسد، مانند پسربچهای است که جواب مسائل ریاضیاش را از روی حلالمسائل مینویسد.
7-ساده بگویم یک جسد باید در رمان کارآگاهی باشد و هرچه جسد مردهتر باشد بهتر است. هیچ جرمی کمتر از جنایت کفاف نمیدهد. 300 صفحه برای هر جرمی کمتر از جنایت اضافه حرف زدن است، بههرحال باید به خواننده برای پول و انرژیای که هزینه میکند جایزهای داد.
8-مسئله جنایت باید صرفا از طرق طبیعی حل شود. روشهای کشف حقیقت مثل رمل و اسطرلاب، کفبینی، ذهنخوانی، تجربیات روحانی، آیینهبینی و غیره ممنوعند. خواننده در رقابت با قوای عقلانی کارآگاه شانسی دارد، اما اگر قرار باشد با جهان ارواح رقابت کند و به دنبال بعد چهارم بدود به طریق اولی شکست خورده است.
9-تنها یکنفر باید کارآگاه باشد ـ یعنی یک قهرمان کشف راز. به صحنه آوردن ذهن سه یا چهار یا گاهی دستهایی از کارآگاهان برای حل مشکل نه فقط رشته منطق و علاقه را میگسلد، بلکه در حق خواننده هم بیانصافی است. خواننده نمیداند رقیب اصلیاش کیست؟ مثل این است که خواننده را در مسابقهای با یک تیم دوامدادی شرکت بدهید.
10-مجرم باید شخصیتی باشد که نقش کم و بیش مهمی در داستان بازی کرده است ـ یعنی کسی باشد که خواننده با او آشناست و به او علاقهای هم دارد.
11-مجرم نباید یکی از خدمه باشد. این یعنی راهحلی ساده برای مشکلی پیچیده. مجرم باید یک شخص مصمم و باارزش باشد؛ کسی که در شرایط عادی جزو مظنونان نباشد.
12-مجرم باید یکنفر باشد، مهم نیست چند قتل اتفاق افتاده است، البته مجرم ممکن است یک دستیار یا همفکر داشته باشد اما تمام بار مجازات باید روی یک جفت شانه باشد، تمام نفرت خواننده باید بتواند روی یک روح سیاه متمرکز شود.
13-انجمنهای مخفی، مافیا و امثالهم جایی در داستان کارآگاهی ندارند. هر جنایت زیبا و خوب طراحیشدهای توسط چنین جرائم عمدهفروشانهای لوث میشود. محض اطمینان، جانی در رمان کارآگاهی باید شانسی داشته باشد ولی اینکه انجمن مخفی از او حمایت کند دیگر زیادهروی است. هیچ قاتل باکلاس و محترمی چنین حمایتی را نخواهد خواست.
14-روش جنایت و روش کشف جنایت باید عقلانی و علمی باشد. یعنی روشهای شبهعلمی، کاملا تخیلی و ابزارهای شگفتانگیز در رمان پلیسی غیرقابل تحملند. به محض اینکه نویسندهای وارد قلمرو فانتزی شد آنطور که ژول ورن میشود، از مرزهای داستان کارآگاهی بیرون است و در قلمرو نامکشوف ماجرا اسب میتازد.
15-حقیقت مسئله باید همواره واضح باشد ـ البته با این فرض که خواننده آنقدر تیز باشد که ببیندش. منظورم این است که خواننده وقتی تمام توضیحات جرم را در کتاب خواند و دوباره خواست کتاب را بخواند، ببیند که جواب سوال تمام مدت جلوی چشمش بوده است و تمام سرنخها واقعا به مجرم اشاره میکنند و اینکه اگر او هم به تیزهوشی کارآگاه بود، میتوانست راز را خودش بدون رفتن به فصل آخر آشکار کند. و اینکه خواننده باهوش غالبا به همین ترتیب معما را حل میکند نیازی به گفتن ندارد.
16- رمان کارآگاهی نباید توصیفات خیلی طولانی داشته باشد، بازیهای ادبی با مسائل جانبی داشته باشد، تحلیل های شخصیتی خیلی ظریف و پیچیده داشته باشد، نیاز به دغدغه های «فضاسازی» ندارد. چنین اموری جای مهمی در پرونده جرم و کشف راز ندارند. آنها سیر کنش را متوقف می کنند و مباحثی نامربوط به هدف اصلی را پیش می کشند، هدف اصلی بیان یک مسئله، تحلیل آن و رساندنش به نتیجه ای موفق است. باید مطمئن باشیم، که توصیف و فضاسازی به میزان کافی برای دادن عمق و ارزش به رمان وجود داشته باشد.
17- یک مجرم حرفه ای در یک داستان جنایی هرگز نباید زیر بار احساس گناه باشد. جرائمی که راهزنان و قاپزن ها انجام میدهند مربوط به کلانتی میشود نه نویسندگان و کارآگاهان آماتور برجسته. یک جرم جذاب واقعی آن است که توسط یکی از اعضای برجسته کلیسا، یا بیوه ای شناخته شده به خیرات انجام شود.
18- جرم در داستان کارآگاهی هرگز نباید تصادفی یا خودکشی باشد. پایان دادن یک ادیسه کارآگاهی با چنان ضد اوجی کلاه سر خواننده با اعتماد و خوش قلب است.
19- انگیزه تمام جرائم در داستان کارآگاهی باید شخصی باشد. توطئه های بین المللی به دسته دیگری از داستان تعلیق دارند، مثلا به داستان های جاسوسی. ولی یک داستان جنایی باید به قول معروف عاطفی باشد. باید تمام تجبریات خواننده را منعکس کند و یک برون ریز برای امیال و هوس های فروخورده اش فراهم کند.
20 – و برای رند کردن رقم ، من اینجا برخی از ابزارها را فهرست میکنم که دیگر هیچ نویسنده داستان کارآگاهی از آنها استفاده نمیکند چون انقدر به کار رفته اند و آشنا هستند که استفاده از آنها اعتراف به ناتوانی نویسنده و عدم خلاقیت است. الف) کشف هویت مجرم از طریق قیاس ته سیگاری در صحنه جرم با سیگاری که مجرم می کشد. ب)این بازی خنده دار که مجرم را انقدر بترسانند تا خودش را لو بدهد. پ)اثر انگشت های جعلی ت)بهانه ای عروسک پشت پنجره ث)سگی که پارس نمیکند و در نتیجه معلوم میشود مهاجم آشنا بوده است. ج) مجرم از کار در آمدن یک برادر دوقولو یا آشنای دیگر که دقیقا شبیه مظنون بیگناه داستان است. چ)سرنگ و قطره بیهوش کننده. ح)نامه ای که به رمز نوشته شده است و آخر داستان کارآگاه رمزش را باز میکند.
بازتاب: درباره نوآر ـ رمانی از رابرت کوور به همراه لینک دانلود کتاب - Writing in-between