پرش به محتوا

شاهنامه روزگار ما ـ کنایه در رستم و سهراب

rostam

البته این مقاله قبلا در روزنامه بهار، در ستون نقد تند منتشر شده است. اما چون به شاهنامه مربوط است، اینجا در ذیل عنوان شاهنامه روزگار ما منتشرش میکنم. کنایه به هر حال مقوله ای است جدی و به نسبه جدید در ادبیات ما، منظورم کنایه سنتی خودمان است. مفهوم گسترده تر کنایه است که در این جستار کوتاه، کمی در موردش حرف زده ام. کل ایده آزمودن فردوسی زیر نور نظریات جدید از همین کنایه شروع شد. طبق معمول نگاره ای که پیدا کردم، نمیدانم دقیقا اثر کیست و از کجا آمده است. این نقص را هم ببخشید.

 

کنایه در رستم و سهراب

امین حسینیون ahosseinioun@gmail.com

در ادب فارسی عموما حرف از کنایه، حرف از یک نوع خاص کنایه یعنی کنایه­ی کلامی است. همان چیزی که همه می شناسیم، وقتی مخاطب می فهمد که با توجه به شرایط گوینده منظوری غیر از معنای ظاهری کلام دارد که مثال­های آن هم متعدد است. اما به انواع دیگر کنایه کمتر پرداخته ایم. در حالی که به نظر می رسد یکی از قوی­ترین وجوه داستان­های فارسی وجه کنایی آنهاست. در این یادداشت کوتاه سعی میکنم چند شکل مختلف از کنایه را در رستم و سهراب نشان دهم، چنین نگاهی را می توان در سراسر شاهنامه داشت و به نتایج جالبی رسید.

مثلا «کنایه­ در موقعیت» [Situational Irony] زمانی است که نتیجه­ای مشخص از یک موقعیت انتظار داریم اما پایان کار معکوس می شود. به این تعبیر می توان کل شاهنامه را نیز یک کنایه­ی بزرگ تصور کرد. روایتی که بناست داستان افتخار و پیروزی ایرانیان باشد، نهایتا با یک شکست پایان می­یابد.  این کنایه در موقعیت یک کنایه­ی کلامی رایج را هم ساخته است:«شاهنامه آخرش خوشه.» همین کنایه­ در موقعیت را می توان در داستان رستم و سهراب هم به وضوح دید. داستانی که به نظر می رسد با آشنایی رستم و سهراب و اضافه شدن یک پهلوان سترگ به لشکر ایران تمام می شود، پایانی معکوس می­یابد. نوشدارویی که بناست باعث نجات باشد و آشتی، نهایتا باعث دوری رستم از ایرانیان در آینده می شود که تبعات خودش را به همراه دارد.  یا مثلا ژنده رزم که همراه سهراب آمده تا به محض شناختن رستم کل ماجرا را پیش سهراب باز کند، به ضرب مشت رستم کشته می شود. این موارد انقدر متعدد هستند که شاید بشود از داستان رستم و سهراب به عنوان نوعی از کنایه­ی سرنوشت [Irony of fate] هم یاد کرد. کنایه­ی سرنوشت زمانی است که جهان یا خدایان طوری مسیر شخصیت ها را تغییر می دهند که پایانی کنایی پیدا کنند، محض تفریح.

اما حرف اصلی در مورد کنایه­ی دراماتیک [Dramatic Irony] است. کنایه­ی دراماتیک، تضادی است میان درک محدود یک شخصیت از موقعیت خودش در یک زمان مشخص از کل کنش، و درک کلی­تر مخاطب از موقعیتی که شخصیت در آن است. رستم و سهراب هر دو در چنین وضعیتی قرار دارند. ما به عنوان خوانندگان داستان از هر دوی آنها بیشتر میدانیم. رستم یک جورهایی از سر اجبار به این جنگ آمده است و سهراب قصد دارد کشور ایران را بگیرد و بین خودش و پدرش تقسیم کند؛ غافل از اینکه نظم دنیای کهن چنین اجازه­ای به او نخواهد داد. در واقع تقابل رستم و سهراب سه معنای گوناگون تولید میکند. برای رستم، برای سهراب، و برای ما که خواننده هستیم. تمام داستان سهراب بر مبنای همین تضاد کنایی شکل گرفته است. رستم اسمش را بر اساس اصول نظم دنیای کهن به سهراب نمیگوید، و سهراب که می خواهد نظم جدیدی بسازد مقصود اصلیش را به رستم نمی گوید. همین وجه کنایی است که جذابیت داستان رستم و سهراب را چندین برابر می کند. از این نظر مثلا رستم و سهراب با داستان رستم و اسفندیار متفاوت است. در داستان رستم و اسفندیار ما چیزی بیشتر از شخصیت­ها نمی دانیم و طرفین در عین آگاهی به مصاف هم می روند. اگر بپذیریم که تاثیر تراژیک با سطح آگاهی شخصیت ها از کنش­هایشان مرتبط است می توانیم به همین اعتبار بگوییم رستم و اسفندیار از رستم و سهراب؛ تراژیک­تر است.

به هر حال درباره­  کنایه­  دراماتیک دو سوال اساسی باقی می ماند. یکی تفاوت کنایه­ دراماتیک، با همین تعریف سنتی خودمان از کنایه است. که گمان میکنم تا حدودی مشخص شده باشد. کنایه­ کلامی، تضادی است میان آنچه شخصیت میگوید، و آنچه منظور اصلی اوست. که موارد متعددش در رستم و سهراب هم به چشم می خورد.  و دیگری ارتباط کنایه­ دراماتیک با تعلیق است. وقتی خواننده از شخصیت­ها بیشتر میداند، آیا تعلیق بهتر ایجاد می شود یا زمانی که سطح دانش و اطلاعات شخصیت ها با خواننده یکی است و هر دو با هم به کشف راز می پردازند؟ اما جواب این سوال، باشد برای وقتی دیگر. تعاریف انواع کنایه را می توانید در هر فرهنگ ادبی انگلیسی که در دسترستان باشد پیدا کنید. رستم و سهراب را هم که مشخص است کجا می شود در موردش خواند و در مورد تراژدی هم احتمالا کتاب خشونت شیرین تری ایگلتون، که هنوز ترجمه نشده است مفیدترین و جمع و جور ترین منبع است. البته انگلیسی ایگلتون نسبتا ساده است و کتاب بسیار قابل استفاده.

چند پیوند در مورد داستان رستم و سهراب

رستم و سهراب ـ شاه دیوانه

رستم و سهراب در ویکیپدیای فارسی

رستم و سهراب در سایت گنجور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *