این روزها به آرایه کنایه آنطور که خارجی ها ازش حرف می زنند خیلی علاقه پیدا کرده ام، و مارتین مک دونا هم به نظرم یکی از مبانی اصلی کارش کنایه است. آن طنز گزنده لعنتی که او دارد نتیجه همین کنایه است. یادداشت را هم از طریق فایل پی دی اف می توانید بخوانید. خیلی ساده و سهل و بی دردسر. کافی است رویش کلیک کنید تا خود فایل در مرورگر شما باز شود و بخوانیدش، نیازی حتی به دانلود هم نیست.
فایل پی دی اف:
بخشی از متن یادداشت:
کل الگوی داستان در بروژ کنایی است. کنایه به معنیای که با طنز (satire) متفاوت است و مایهی زهرخند تماشاچی هم شاید بشود. ولی کار در همینجا متوقف نمیشود و مارتین مک دونا، در داستان سیاهش قدم به قدم ما را با کنایه پیش میبرد. وقتی سر میز غذا ری به کلویی(chloe) توضیح میدهد که برای پول آدم میکشد او میخندد و باور نمیکند ولی ما میدانیم راست میگوید و احتمالا صداقتش را تحسین میکنیم. یکی دیگر از صحنههای کنایی فیلم صحنهی تلفنی حرف زدن کن و هری برای بار اول است. جایی که کن به دروغ از قول ری از شهر تعریف میکند و میگوید ری گفت:«کن، میدونم بیدارم. ولی حس میکنم تو یه رویام.» در حالی که ما ـ تماشاچیها ـ میدانیم این نظر اوست. چند دقیقه بعد وقتی کن دوباره این جمله را برای هری تکرار میکند، معنی جمله کاملا تغییر کرده است. ما تماشاچیها این را میفهمیم ولی هری نمیفهمد. هری در این گفتگو تاکید میکند دوست دارد قبل از مرگش یک بار دیگر بروژ را ببیند. وقتی به بروژ میرسد، خودش نمیداند، ولی ماـ تماشاچیهاـ قویا حدس میزنیم که به استقبال مرگ خودش آمده است…..
بازتاب: دو فیلمنامه از مارتین مکدونا برای دانلود: در بروژ و سه بیلبورد بیرونِ ابینگ در میسوری - Writing in-between
بازتاب: پنج نکته که میتوان از سه بیلبورد بیرون ابینگِ میسوری آموخت - Writing in-between