اجرای مرگ پیمانکار ـ اگر کسی علاقه به اجرایش داشته باشد ـ در چارچوب کار دانشجویی، یا جشنوارهها کاملا آزاد است، ولی خبرش را به من برسانید چون شادمان میشوم، توضیح میدهم چرا و چگونه. متن را میتوانید از طریق کانال تلگرام من دانلود کنید، کافی است همینجا کلیک کنید.
سالها پیش [دقیقا 13 تیر سال 1392] مونولوگ شلیک به تماشاچی را در سایت خودم منتشر کردم. [میتوانید اینجا بخوانید] و در کمال غافلگیریام با استقبال بسیار خوبی روبرو شد، همین سال گذشته هم اجرای بسیار جذابی از آن در جشنوارهی مونولوگ یزد روی صحنه رفت. استقبال از شلیک به تماشاچی باعث شد دو مونولوگ دیگر هم بنویسم و منتشر کنم:
من و اژدها [اینجا بخوانید] که مونولوگی فانتزی در مورد جوانی است که در تهران زندگی میکند و همخانهاش اژدهایی خسته است؛ و گام معلق خفتگیر [اینجا بخوانید] که آخرین صحبتهای یک نفر خفتگیر جوان در دقیقههای آخر قبل از اعدام است.
سه مونولوگم در گذر سالیان بارها و بارها اجرا شدند و جوایزی برای اجراکنندگانشان به ارمغان آوردند. جذابترین جایزه که هیچوقت یادم نمیرود جایزهی گام معلق خفتگیر در هفدهمین جشنواره تئاتر زندانهای سراسر کشور بود. اجرا جایزهی دوم را برد و شنیدم که واقعاً جوانی محکوم به اعدام اجرایش کرده بود.
مونولوگها را در پاسخ به نیاز روزافزون به مونولوگ و کمبود متن نوشته بودم، ولی متوجه شدم که حال من بهتر میشود از شنیدن خبرهای مربوط به اجراها، دیدن عکسها، فیلمها و تجربیات مختلف آدمها. در نتیجه نوشتن این مونولوگها تبدیل شد به یکی از تصمیمات درست 12 سال گذشته. در این سالها دانشجویان و دیگر مخاطبان مونولوگها از من دو گونه متن دیگر هم میخواستند: یکی متنی واقعگرا، کوتاه و کمبازیگر مناسب اجراهای دانشجویی که با حال و هوای روزگار ما متناسب باشد و یکی هم مونولوگی زنانه. خب، این دو سه ماهه که سرم کمی خلوتتر بود اولی را نوشتم: مرگ پیمانکار. مرگ پیمانکار واقعگراست، کوتاه است، کمبازیگر است و صحنهی جمعوجوری هم دارد. سعی کردم داستانی با ساختاری کموبیش کلاسیک هم داشته باشد ولی از امکانات امروزی صحنه هم استفاده کردم.
مونولوگ زنانه را هم امیدوارم به زودی بنویسم، ایدههایی برایش در سرم دارم. امیدوارم شما مرگ پیمانکار را بارها و بارها اجرا کنید. جایزهها سهم شما، شادمانی سهم من.