به یاد پرتوی قصهگوی مار و خدنگ
روی مبل نشسته بودم و گوشیبازی میکردم و به فکر سریال بودم که چطور بنویسیم؛ فلان شخصیت را چه کنیم و بهمانی را چطوری بکشیم که مصطفی از اتاق داد… ادامه »به یاد پرتوی قصهگوی مار و خدنگ
روی مبل نشسته بودم و گوشیبازی میکردم و به فکر سریال بودم که چطور بنویسیم؛ فلان شخصیت را چه کنیم و بهمانی را چطوری بکشیم که مصطفی از اتاق داد… ادامه »به یاد پرتوی قصهگوی مار و خدنگ