این یادداشت کوتاه را همزمان با اکران فیلم در فیسبوک منتشر کردم. به طور خلاصه این یادداشت تلاشی است برای بردن یه حبه قند به جایگاه خودش، که جایگاه یک فیلم تبلیغاتی است. شاید برخی استدلالات یا مدعاهای یادداشت حاضر تندروانه و یا بسیار قابل بحث به نظر برسند اما تصور نمی کنم اصل ایده متن مشکلی داشته باشد. عنوان نقد «در سرزمین های خیالی» اشاره به غیرواقعی بودن کلیت فیلم دارد که این غیرواقعی بودن را می توان بسیار فراتر از بحث این یادداشت هم ادامه داد. موضوعی که خودم تلاش میکنم در یک یادداشت جداگانه بررسی اش کنم.
فایل پی دی اف را از همینجا می توانید بخوانید، ساده و سریع و مطمئن:
این هم بخشی از متن یادداشت:
…«یه حبه قند» را به هیچ وجهی نمیتوان نمایندهی فرهنگ ایرانی دانست. مثل این است که گبه را به تنهایی نمایندهی فرش ایرانی بدانیم یا ازگیل را تنها میوهی ایرانی. آنچه در یه حبه قند نمایش داده میشود فرهنگ بخشی از مردم ایران است. این خانههای چندهزار متری که چندین نفر در آن زندگی میکردهاند و عموما کلفت و نوکری هم داشتهاند و بزرگ فامیلی در آنها بوده است، مخصوص اکثریت مردم ایران نبوده. این زندگی اقلیتی ثروتمند ـ یا کمی ثروتمند ـ بوده است. کجا رعایای روستایی چنین زندگیهای پر کیا و بیایی داشتهاند؟ چند شبانه روز پلو دادن به بیش از بیست نفر آدم، همین الان هم در توان اقلیتی از مردم است، چه برسد به اوایل قرن که هر چند سال یکبار قحطی ایران را میخورد. گذشته از مسئلهی ثروت و خاستگاه اجتماعی، که طبیعتا آقای میرکریمی از رویش جست زدهاند و اصلا معلوم نمیکنند این خاندان مطنطن چه کاره بودهاند که چنین ملکی دارند، مسئلهی تنوع اقلیم چه میشود؟ ایران کرد ندارد؟ ارمنی ندارد؟ بلوچ ندارد؟ ترک ندارد؟ و غیره ندارد؟…
… اگر مردم سرزمین ایران، این سبک زندگی را دوست داشتند، الان اینطوری زندگی میکردند. اگر میشد همهی مردم ایران در خانهباغهای چندهزار متری زندگی کنند، همان زمان میکردند. این سبک زندگی، و تجربهی چنین مراسمی در بهترین حالت خاطرهای است دلنشین. برای زندگی شهری، حریم خصوصی امری است لازم، که در چنین خانهها و خانوادههایی عملا وجودش غیرممکن است. بدون داشتن اتاقی از آن خود، که درش را بشود بست و صدای دیگران را نشنید و در آن کار کرد، پروندهی خیلی از امور بسته میشود و این موضوع را در کتاب اتاقی از آن خود، خانم ویرجینیا وولف به دقت توضیح دادهاند. اما فرض کنیم این حرف من هم اشتباه است، و اصلا این سبک زندگی آرزوی قلبی همهی ایرانیان ـ بل همهی جهانیان ـ هست. برسیم به سوال اول،
چند نقد دیگر در مورد فیلم را هم اینجاها می توانید بخوانید:
یه حبه قند حکایت خانواده ای تمام ایرانی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=229660
یادداشت ابراهیم حاتمی کیا در مورد یه حبه قند
WoW
بهترین نقدی بود که تابهحال دربارهی این فیلم بیهوده بزرگشده
و کارگردان به زور بومی (اصلا سینمای بومی یعنی چه؟) نامیدهشده، خوانده بودم
ممنون
عمو چاکریم
چوبکاری می فرمایید،
اگر خدا توفیق بده همین نقد رو به شکل یه مقاله علمی پژوهشی در میاریم
بازتاب: دانلود فیلم ایرانی یه حبه قند 1389 – iran-new