پرش به محتوا

در انکار پناهگاه ما همه

در انکارِ پناهگاهِ «ما همه»saferoom

وقتی مواضع اخلاقیِ کسی را توپخانه­های قضاوت و بازخواست زیرِ آتش میگیرند، آن کس باید به جایی پناه ببرد. به آن مکانِ امن، پناهگاهِ اخلاقی میگویم. این پناهگاه­ها را میتوانید در تک جملاتی بیابید که گوینده در برابرِ هر استدلالی تکرار میکند، مثل «چون دلم خواست»، پناهگاهِ « ما همه » هم از همان دست است.

سال­ها پیش که با دوستی از تقاطعی می­گذشتیم، و من تنها کسی بودم که پشت چراغِ قرمزِ عابر ایستاده بود، دوستم با تمسخر پرسید چرا ایستادی؟ به قانون اشاره کردم. او جواب داد ببین، همه از چراغ قرمز رد می­شوند. از چراغ قرمز گذشت. خیالش راحت بود، چون همه همان خطا را می­کردند. به این پناهگاه میگویم پناهگاهِ اخلاقیِ «ما همه»، تو گویی وقتی همه­ی ما کاری را انجام دهیم، دیگر خطایی بر آن وارد نیست. اگر هم هست، اهمیتی ندارد چون ما همه انجامش می­دهیم. استدلال این است: اگر قاعده­ای(قانون یا عرف یا قاعده­ای اخلاقی) را همه­ بشکنند، آن قاعده از درجه­ی اعتبار ساقط است و شکستنش اشکالی ندارد.

شاید در وهله­ی اول این استدلال معصومانه و صحیح به نظر برسد. اما وقتی تبدیل میشود به ابزاری برای توجیه­ هر رفتاری، و  تعمیمِ هر خطایی به تمامِ جامعه دیگر چندان هم معصومانه نیست. به عبارتی، اگر خودِ استدلال را هم پذیرفته باشیم، چطور میشود ثابت کرد که همه قاعده­ی ایکس را شکسته­اند، تا دیگر اعتباری برایش قائل نباشیم؟ نمونه­هایی از این تعمیم که را شاید شنیده باشید:

–        ما ایرانی­ها کلا باهوشیم: گوینده خودش را درونِ این تعمیمِ غلط قرار میدهد تا خودش هم باهوش باشد. در حالیکه اصلِ مدعا زیر سوال است.

–        اصلا همه­ی ایرانی­ها تنبلند: گوینده خودش را درونِ این تعمیمِ غلط قرار میدهد تا تنبلیِ خودش را توجیه کند.

–        ای آقا، ما هفتاد میلیون دزد دور هم جمع شدیم: گوینده برای اینکه دزدیِ خودش به چشم نیاید، تمامِ کشورِ ایران را دزد میکند.

برایِ اینکه روشن کنم چرا این استدلال غلط است یک مثال خیلی تندروانه می­زنم. مثالِ ماهواره را در نظر بگیرید. گروهی که اتفاقا حوزه­ی قدرت را کنترل میکنند، استفاده از ماهواره را عملی غیراخلاقی تعریف میکنند، بر اساسِ این غیراخلاقی بودن قانونی را مصوب میکنند که استفاده از ماهواره را منع می­کند.  هر مشاهده­گری ـ حتی بی انصاف ـ میتواند تشخیص دهد این قانون در سطحِ شهرِ تهران به بازی گرفته می­شود. اما آیا «همه­ی ما» این قانون را انکار می­کنیم؟ پاسخ به این سوال ارتباط مستقیمی دارد به تعریفِ «ما». اگر ما را تمامِ جمعیتِ ایران در نظر بگیریم، مشخص است که همه­ی ما این قانون را انکار نمیکنیم. در بهترین حالت شاید اکثریتِ ما قانون را انکار کنیم.

نکته­ی دوم اینکه ناقضینِ قانونِ منعِ ماهواره، این قانون را نقض نمی­کنند چون همه نقضش میکنند بلکه توجیهشان مردود بودنِ پیشفرضِ قانون است، یعنی تماشایِ ماهواره را غیراخلاقی نمی­دانند. پس قانون را نقض میکنند. در هر حال استدلالِ «ما همه…» حتی در موردِ ماهواره هم صادق نیست، چون ما همه­ای وجود ندارد. نکته­ی مهمِ در این مورد این است، اگر کسی باور داشته باشد کارش خطا نیست دیگر نیازی به پناهگاهِ «ما همه» نخواهد داشت. منظورم چیست؟

فرض کنید که هیچ مجازاتِ سختی در کار نیست، تمامِ مردمِ ایران هم قانونِ منعِ ماهواره را پذیرفته­اند، آیا شما هم به همین دلیل قانون را میپذیرید یا بشقاب را برقرار نگه می­دارید؟ تمامِ دادگاهِ سر توماس مور در فیلم «مردی برای تمامِ فصول» در انکارِ همین پناهگاهِ اخلاقی میگذرد.

مخالفین سرتوماس میگویند حالا که همه پذیرفته اند شاه زنش را طلاق بدهد، تو هم اگر بپذیری گناهی نکرده ای. سر توماس به درستی استدلال میکند که من میگویم این کار غلط است و اگر همه بگویند درست است، باز هم نظرِ من تغییر نخواهد کرد. کارِ اشتباه، اشتباه است، حتی اگر همه انجامش دهند. چرا؟ چون درست یا غلط بودنش را تعدادِ آدم­ها تعیین نکرده است. مهمتر از آن در بسیاری موارد امکانِ انجام دادنِ کارِ درست وجود دارد. مثلِ همان مثالِ چراغ قرمز.

پس به دو دلیل این پناهگاهِ امن اعتباری ندارد: 1. درست یا غلط بودن را تعداد آدم­ها تعیین نمی­کند. 2.اگر همه اشتباهی را تکرار کنند، و تو بدانی اشتباه است، تکرارِ تو باز هم اشتباهی تازه است.

برای درکِ بهتر این نکته کافی است تصور کنید در قلمروِ حکومتِ داعش هستید. جایی که «ما همه» زنان را به کنیزی می­فروشد. آیا چون همه­ی داعش با این کار موافقند، این کار صحیح است؟ یا علتِ اشتباه بودنِ برده داری این است که اکثریتِ مردمِ جهان با آن مخالفند؟ طبعا خیر و خیر.

اما رویِ دیگری از این پناهگاه هم مورد استفاده است. برای نشان دادن این رویِ دیگر مثالی میزنم از ترانه­ی «ما مرد نیستیم.» البته نیازی نیست که از اسمِ ترانه فراتر رویم. این نامگذاری دقیقا رویِ دیگر همین پناهگاه است. ترانه­سرا برای اینکه در صفاتی که در ترانه­اش بر می­شمارد تنها نباشد یک ما می سازد. به جایِ اینکه بگوید من مرد نیستم، می­گوید ما مرد نیستیم. این ما کیست؟  مایی وجود ندارد که ترانه­سرا بتواند چنین کلی در موردش قضاوت کند. این ما صرفا ناشی از ترسِ ترانه سراست و نیازش به یک پناهگاه، جایی که بتواند ضعف­هایش را در میانِ جمع مخفی کند. البته این «ما همه» را با وقتی که شخصِ گوینده خودش را جمع می­بندد تا به قدرتِ خودش ببالد نباید اشتباه گرفت. مثلا وقتی شاهی میگوید «ما میگوییم فلان» منظورش مخفی کردن خودش در پناهگاه نیست، برایِ بزرگ جلوه دادنِ خودش از ضمیرِ جمع استفاده کرده.

این رفتار را در شبکه­های اجتماعی بسیار میتوان دید. کسانی که با متونِ چند جمله­ای انتقادی به نظر میرسد قصدشان آشکار کردنِ چیزی است اما همیشه به جایِ من از ما حرف می­زنند، همه ساکنین همین پناهگاهند. وقتی که سرتوماس از «من» حرف می­زند در برابرِ ما، قصدش نمایشِ خودخواهی نیست او از رفتن به پناهگاه «ما همه» می­پرهیزد و به جایش به زندان می­رود.

حالا خودتان را در حال سوء استفاده از موقعیت تصور کنید. در حالِ دروغ گفتن، یا هر خطایِ کوچک و بزرگِ دیگری. میدانید کارتان اشتباه است یا نه؟ آیا در ذهنِ خودتان برای توجیه­ رفتارتان میگویید «هرکس جای من بود همین کار را میکرد»؟ یا جملاتی از این دست؟ پس شما هم پناهگاه ما همه را برگزیده­اید. پیشنهادِ من این است که از پناهگاه بیرون بیایید و با کنش­هایتان روبرو شوید. این پیشنهاد من است، حتی اگر خودم نتوانم به آن عمل کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *