این نامه قسمت دوم از ستون ثابت «ما بد، شما خوب» است که در شبگار به شکل نامه می نویسم. نامه اول از گورخرهای نیریز بود به استاندار فارس، و این نامه دوم است از یکی از چناvهای ولیعصر به شهردار تهران که ابقا هم شد.
www.shabgar.com
اگر هنوز به شبگار سر نزده اید، حتما ازش دیدن کنید. پشیمان نمی شوید.
www.shabgar.com
نامه سرگشاده چنار به شهردار
مهندس ساعی، سالها پیش من و چنار کناریام را اینجا در همین جوب ولیعصر کاشتند. مرد شریفی بود؛ خیلی شریف. میگویند کلا کشاورزی جدید ایران را خود مهندس ساعی درست کرد. البته ما که درختیم و چیزی نمی دانیم، شما که تحصیل کرده ای حتما بهتر میدانی. خدایش بیامرزد. من و این چنار کناری در موردش زیاد گپ زدیم در این سالیان دراز. خیلی هم صمیمی بودیم ولی چند وقتی بود این دوست ما بیمار بود. اما انصاف بده در این شهر تهران کلا چند تا چیز سالم هست؟ آدم هایش، ماشین هایش، خانه هایش، همه چیزش یک جوری می لنگد و خراب است. شما آدم مریض را میبری گردن میزنی؟ خلاصه روزی از روزهای تابستانی که نه بارانی می آمد و نه بادی تازیانه ای میزد، این دوست قدیمی به من تکیه کرد و گفت:«احساس میکنم خشک می شوم. چند روزی مرا تحمل کن.» فکر بد نکنید، من تحملش کردم، خیلی خوب هم نگهش داشتم و منتظر بودم بیایند به کمک؛ طبیبی چیزی. و بالاخره آمدند؛ اما با اره نه با کود. گفتند درخت خشک شده و زدند درخت بیچاره را قطع کردند. من هرچقدر اعتراض کردم صدایم به جایی نرسید. البته ما چنارها یک مقداری کلا کند حرف میزنیم، به همین دلیل کمی هم طول کشید این نامه را بنویسم. کاش درخت شاتوت بودم و به همان سرعت حرف میزدم، افسوس که چنارم.
شاتوت بودن مزایای دیگری هم دارد، اولیش اینکه خطر قطع شدن را کم میکند. شاید دقت کرده باشید از قدیم اصطلاح هست؛ به آدم بی خاصیت میگویند درخت بی بر، به آدم دانشمند می گویند از شدت بار و بر شاخه اش به زمین می ساید. یعنی ما چنارها بی خاصیتیم؟ قبول؛ اصلا ما بد و شما خوب. ولی وجدانا تا به حال نشده از قدم زدن زیر سایه ما لذت ببری؟ تا حالا نشده نفس بکشی برادر من؟ من به عنوان یک چنار، مسوولیت تولید اکسیژن برای حضرت عالی را به عهده دارم. باور کنید اگر از من به جای اکسیژن اینترنت پرسرعت مجانی خارج میشد الان دو هزار نفر در دفاع از من دور و برم بودند. باور کنید اکسیژن از اینترنت پرسرعت مهمتر است. باور نمیکنید؟ خفه که شدید حالتان پرسیدنی است.
حالا این حرفها به کنار، آقا اصلا درخت خشک بود میخواستی قطع کنی؛ قبول. وقتی در عملیات مرموز یکهویی میریزی کل درختها را قطع میکنی بدیهی است همه شاکی میشوند. چه توقعی داری؟ خیلی شیک و مجلسی میگفتی این درختها خشک شده اند، آفت زده اند یا هرچیز دیگری. برایشان مراسم میگرفتی. میگفتی هرکس دغدغه دارد خودش بیاید و بررسی کند، بعد قطع میکردی. الان من خودم تمام تار و پود تنم می لرزد، اقلا ده خط به خطوط کنده ام اضافه شده از ترس. از کجا معلوم فردا یک نفر مرا قطع نکند و بعد نگوید خشک بود؟ من به عنوان یک چنار این را میگویم، چون خودم ذی نفعم.
شما آقای شهرداری، خودت یک نفر بخواهد ده تا درخت قطع کند در این شهر بزرگ تهران چقدر بالا پایین میکنی؟ چقدر جریمه میکنی؟ خب شما که خودت درخت قطعکنها را میگیری دلیل نمیشود هر وقت هر درختی را دلت خواست قطع کنی که! آقا هر کار حقی شاهد میخواهد. مردم را به شهادت قبول نداری؛ خب سازمان میراث فرهنگی که بود، ولیعصر و چنارهایش که ثبت ملی هم شدهاند. حالا هر لحظه ممکن بود درخت بیافتد قبول، ولی من به عنوان یک درخت کم عقل، حس میکنم شاید چند تا راه حل به ذهنم میرسید که خطر سقوط درخت هم از بین برود، درخت هم قطع نشود، تا تکلیفش کاملا معلوم شود. یک عصا زیر بغل این رفیق ما میزدی به این زودیهای زود نمیافتاد.
حالا قد بلند ما، برگ پهن ما، هیبت ما، برایت اهمیتی ندارد به احترام همین مهندس ساعی عزیز این کار را میکردی. اقلا درختهایش را قطع کردی، یک همایش و بزرگداشتی برای این مرحوم هم میگرفتی. متوجه عرایض بنده هستید؟ یک وقت مرا قاطی معترضان به قطع درخت و درختان ایستاده میمیرند حساب نکنید ها! نه، من خودِ چنارم. درخت بی بار و بر تهران، با قدی بلند و سایهای کشیده. حالا قرار است جای این رفیق کهن ما درختان جدید بکارند. شما خودت انصاف بده؛ در این هوا و فاضلاب این بچه چقدر ممکن است رشد کند؟ اصلا رشد هم بکند، هرچقدر هم رشد کند برای من رفیق نمیشود. همین بچه میماند. ما را تنها کردی، درخته ای دیگر را تنها نکن. همین.
قربانت
چنار
آی گفتین!
اون از آبی که بجای ریشه از وسط تنه درختا میگذره و روز به روز باعث شدت پوسیدگی میشه، اون از جای تنگ دیوارچینی دور درخت و مواد مصالحی که پای درختا میریزن، اونورتر اون قطره چکونای آبپاش آبیاری قطره ای، اینور طرح جاگذاری مصنوعات جذب آب زیر ریشه درختا ….
این همه علم فقط تو ایران تولید شده، یا نتیجه بومی سازی دانش تو ایرانه!!؟
چرا این آدما که از پس خودشونم بر نمیان، بجای اینکه سرشون گرم کارهای خودشون باشه، هی به اسم کار و فعالیت، واسه بقیه تصمصم میگیرن و گند میزنن تو آبادانی و تمدن و … ؟؟؟؟
همه جای دنیا به ضرب آمپول و قرص و دارو درختاشونو نگه میدارن، اینجا یا سر درختا رو میزنن که کوتوله بمونن، یا کلا نون میکننشون میذارن تو سفره باقیمونده نجارهای شهر.
بی زحمت جناب شهردارها بخونن:
به عنوان یک پروژه پر درآمد برای تخصیص بودجه سالهای بعد، به طرح زوج و فرد سازی تنفس شهروندان برای مشکل کمبود اکسیژن فکر کنید … شنیدم هنوز لندن به این فکر نیفتاده، بلکه این یکی رو ازشون جلو بزنین!
بله، ما تو کشوری زندگی میکنیم که همه فکر می کنن دنیا قراره دو سه سال دیگه تموم بشه و آینده ای وجود نداره که بشه فکر کرد. زمان حال هم که اصلا ارزشش رو نداره
سلام من امسال ازمون عملی هنر دارم میخاستم ازتون اجازه بگیرم مونولوگ منو اژدهارو اجرا کنم
اجازه دارید اجرا کنید، امیدوارم موفق باشید