این مطلب بازنشری است از شبگار ، که همین امروز منتشر شده است.
پنجاه سالگی رویای مارتین لوترکینگ/ امین حسینیون
28 آگوست پنجاه سال پیش، مردم جهان یکی از مهمترین سخنرانیهای قرن بیستم را شنیدند. مارتین لوتر کینگ، از رهبران جنبش مدنی سیاهپوستان آمریکا، در برابر چندین ده هزار آفریقایی ـ آمریکایی که در واشنگتن جمع شده بودند حرف زد. مارتین لوتر کینگ رویایی داشت، رویایی که امروز بعد از پنجاه سال بخشی از آن محقق شده است. سخنرانی او به «رویایی دارم(I have a dream)» مشهور است و برای لذت بردن از آن، حتی لازم نیست انگلیسی بدانید. صدای این مرد آنقدر گرم است که ناخودآگاه شما را امیدوار میکند. کافی است گوش کنید:
سال 1955، یک زن سیاهپوست آمریکایی به نام روزا پارکز قانون آمریکا را زیرِ پا گذاشت. او جایش را در اتوبوس به مسافر سفیدپوست نداد. بله، زمان خیلی دوری نیست؛ سال 1334 خودمان. زمانی که ما صنعت نفت را ملی میکردیم و درگیر مسئلهی کودتای 28 مرداد 1332 بودیم؛ در برخی ایالتهای آمریکا سیاهپوستان حق نداشتند در حضور مسافرین سفیدپوست روی صندلی اتوبوس بنشینند. اعتراض سادهی رزا پارکز که از روی خستگی بود، تبدیل به تحریم اتوبوسها توسط سیاهپوستان در ایالت آلاباما شد و جنبشهای حقوق مدنی در آمریکا را وارد مرحلهی تازهای کرد.
مارتین لوترکینگ به عنوان یک سخنور قهار، و یک چهرهی مذهبی، به سرعت تبدیل به نماد وحدت بخش تلاشهای سیاهپوستان برای حقوق برابر در آمریکا شد. سخنرانی 1963 او، اوجی دراماتیک برای این جنبش بود. حضور چند صد هزارنفری سیاهپوستان در پایتخت آمریکا، و در برابر بنای یادبود لینکلن در آمریکا ـ مردی که بردگان آمریکایی را آزاد کرد ـ به تمام مردم آمریکا عزم جزم سیاهپوستان را نشان داد. در 1964 مارتین لوترکینگ جایزهی صلح نوبل را برد و چهار سال بعد ترور شد. ترور مارتین لوترکینگ شورشی در بیش از صد شهر آمریکا به راه انداخت. تندرو ها کینگ را کشتند، اما او سد را شکسته بود و پنجاه سال بعد رییس جمهور آمریکا یک سیاهپوست است.
اما چند نکته جالب در مورد سخنرانی مارتین لوترکینگ:
دو ماه قبل از راهپیمایی در واشنگتن، مارتین لوترکینگ در دیترویت در مورد رویایش حرف زده بود و مشاورین ارشدش از او خواهش کرده بودند در واشنگتن از این بخش استفاده نکند. مارتین لوتر کینگ حرف مشاورینش را پذیرفته بود اما در میانهی سخنرانی، ماهالیا جکسون فریاد زد:«مارتین، از رویایت بگو.» مارتین لوترکینگ متن از پیش نوشته شده را کنار گذاشت و در مورد رویایش حرف زد، مشاورین او امروز خوشحالند که کینگ به حرفشان توجه نکرد.
در راهپیمایی واشنگتن چندین نفر از ستارگان هالیوود هم حضور داشتند. حضور کسانی مانند مارلون براندو، برت لنکستر، سیدنی پوآتیه و دیگر ستارگان سینما هم به پوشش خبری راهپیمایی کمک کرد و هم به رییس جمهور وقت آمریکا، جان اف.کندی، آرامش خاطری بخشید که در راهپیمایی حادثهای رخ نخواهد داد. کندی حق داشت نگران باشد. 250 هزار سیاهپوست در واشنگتن، اگر سر به شورش بر میداشتند؛ شاید حادثهی عجیبی رخ میداد. البته اگر کندی میدانست سخنرانی مارتین لوترکینگ، بعدا از سخنرانیهای خودش مشهورتر میشود، شاید جلوی راهپیمایی را میگرفت.
اما این اولین تهدید برای راهپیمایی در واشنگتن نبود. قبلا در 1941 و در زمان ریاست جمهوری روزولت یکبار سیاهپوستان آمریکا برای فرصتهای برابر شغلی در صنایع دفاع تهدید به راهپیمایی در واشنگتن کرده بودند. اما روزولت با قبول خواستههایشان جلوی راهپیمایی را گرفت. اگر راه پیمایی 1941 برگزار میشد؛ شاید هیچوقت یک فعال حقوق مدنی سفیدپوست فرصت پیدا نمیکرد در جمع سیاهپوستان سخنرانی کند.
والتر روتر، رییس اتحادیهی کارگران اتومبیل سازی آمریکا بود که هم امکانات دفتری و پشتیبانی برای راهپیمایی دیترویت را فراهم کرده بود و هم راهپیمایی واشگنتن را پشتیبانی میکرد. او هم در روز 28 آگوست 1963 سخنرانی کرد و لقب مارتین لوترکینگ سفید را از آن خود کرد.
اما گذشته از تمام این حرفها، چه چیزی در این دنیا بهتر از تماشای رویایی پیوسته به واقعیت است؟
بخشی از سخنرانی مارتین لوتر کینگ:
«اما صد سال بعد [کینگ به الغای بردهداری توسط لینکلن اشاره میکند] باید با این واقعیت غمانگیز روبرو شویم که سیاه هنوز آزاد نیست. صد سال بعد، زندگی سیاه هنوز با وزنهی تبعیض و زنجیر نابرابری فلج شده است. صد سال بعد، سیاه هنوز در جزیرهی تنهای فقر، میان اقیانوس ثروت زندگی میکند. صد سال بعد، سیاه هنوز در گوشه های جامعه آمریکایی دست و پا می زند و خودش را تبعیدی سرزمین خودش مییابد. ما به اینجا آمده ام تا امروز، اینجا، این شرایط سهمگین را به رخ بکشیم.» (ترجمه از نویسنده همین مطلب است.)
کل سخنرانی را می توانید اینجا بخوانید.
و در مورد این سخنرانی از اینجا و اینجا اطلاعات بیشتری کسب کنید. اما برای تماشای یک مجموعه زیبا از عکس ها و اطلاعات و بازخوانی این سخنرانی تاریخی، اینجا را ببینید، اگر نبینید از دستتان رفته است. کمی طول میکشد اما ارزشش را دارد.