این شعر را از انگلیسی ترجمه کرده ام که کاری است خطا، ولی خب هنوز اسپانیایی به قدر کفایت بلد نیستم. متن انگلیسی شعر را هم نمی توانم اضافه کنم چون سایت دچار مشکلی جهت نمایش متن های انگلیسی است ولی لینکش را اضافه میکنم همین پایین.
تاریخ شب/ بورخس
مترجم: امین حسینیون
در مسیر نسلها آدمها شب را ساختند
اول، او کوری بود و خارهای در پا؛ ترس از گرگها
هرگز نخواهیم دانست چه کسی واژه را تفتاند
تا شب، غیبت سایه شود، فاصلهانداز بین دو گرگ و میش
هرگز نخواهیم دانست در کدام دوران معنیاش ساعات ستارهباران شد
دیگرانی اسطورهاش را ساختند
مادر سرنوشتبافان[i] آرام کردندش، که سرنوشت ما را میریسند
میشهای سیاه را قربانیش کردند و خروس را که مرگش را قوقولی میخواند
کلدیها[ii] به شب دوازده خانه دادند،
به زنو[iii] کلمات بی پایان
شب از شش هجاییهای[iv] لاتین شکل گرفت و وحشت پاسکال
لویس د لیون[v] در شب زادگاه روح رنجورش را دید
و اکنون ما پایانناپذیرش میبینیم، چون شرابی کهن
کسی نمیتواند بی سرگیجه به شب خیره شود
و زمان به او ابدیت بخشیده است
فقط فکر کنید که وجود نمیداشت
اگر نبودند این دو ابزار حساس، چشمها.
خورخه لوییس بورخس
[i] Fates. سه پیرزنی که سرنوشت ما را میبافند و نخ زندگی را قطع میکنند، اگر کارتون هرکول را دیده باشند این سه عجوزه آنجا هم بودند، دختران زئوس و تمیس هستند.
[ii] Chaldeans, کلدی ها، قومی بودند قدیمیتر از بابل و آشور در بین النهرین
[iii] Zeno, یک اندیشمند و ریاضیدان یونانی قبل از سقراط، واقعا نمیفهمم منظور بورخس از این جمله چیست
[iv] Hexameter بهترین ترجمه برای آن شعر شش هجایی است، البته قواعد هجابندی ظاهرا در شعر لاتین متفاوت است، اما چیزی که مشخص است ایلیاد بر این قاعده سروده شده.
[v] Luis de leon, شاعر اسپانیایی قرن پانزده و شانزده ، از شعرای دوران طلایی شعر اسپانیاست. قاعدتا بورخس ارجاع میدهد به یکی از اشعار او که من نمیشناسم.
چند پیوند در مورد بورخس: