پرش به محتوا

جستار شب‌نوردی : نگاهی به تحول معنایی شب در ادبیات فارسی

 

اول:

موضوع این جستار دنبال کردن مفهوم شب در ادبیات فارسی است از قرن چهارم تا امروز و در پیوند با زندگی خودم و نوشتن. جستار شب‌نوردی را امیدوارم بتوانم در کنار مجموعه‌ای از جستارهای دیگر در کتابی منتشر کنم به زودی؛ که همت والای من را لازم دارد و چیزهای دیگری مثل مجوز ارشاد و … . عکس اولی که در ویدئو به کار بردم و کاور ویدئو هم هست؛ مربوط به حدود هفده هجده سال پیش است و عکاسش مهرداد عمرانی است. عکس دوم کاور پادکست اورجینال است و عکس سوم مربوط به انتخابات انجمن صنفی نویسندگان است در کنار جناب حسین سناپور.

صدای سی ثانیه‌ی اول ویدئو؛ صدای آرش صادق بیگی عزیز است و باقی صدای خودم ولی چند سال جوان‌تر.

 

دوم:

این صدا قبلا در رادیو سان منتشر شده؛ شماره‌ی نهم.

 

سوم:

برخی ارجاعات متن را اینجا فهرست وار می‌آورم:

 

  • مرجع نقل قول اول متن از کافکا، روزنامه‌ی گاردین 21 دسامبر 2010 است.
  • نقل قول از رستم؛ مربوط به صحنه‌ای است که در داستان رستم و سهراب، رستم از دستِ کاووس عصبانی شده و قدرت و افتخاراتش را می‌شمرد، یکجا هم می‌گوید:«شب تیره از تیغ رخشان کنم.» تصویر شمشیری که شب را روشن کرده، همیشه برای من خیره کننده بوده، در این حد که آن را در رمانی که هنوز تمام نشده به قهرمانی بخشیده‌ام.
  • قلب فروزان دانکو را انتشارات گوتنبرگ سال 1356 با ترجمه‌ی صادق سرابی منتشر کرده است، اگر جای دیگری چاپ شده باشد من بی‌خبرم. کتابی است کم‌صفحه که گورکی برای مخاطبین کودک و نوجوان نوشته.
  • ادعای ارتباط میان حماسه های زمینی و عرفانی و معاصر ادعای بزرگی است، و در بسیار موارد ناخودآگاه اتفاق افتاده است، اما پژوهشگرانی به آن اشاره کرده‌اند، یک نمونه قیاس باقر پرهام است میان ماهی سیاهِ صمد و ماهیِ شیخ اشراق در قصه الغربت الغربیه. البته پرهام مقاله‌اش را سال 1992 نوشته، سال‌ها پس از مرگ صمد. (تاملی در تعبیر سهروردی از سرانجام نبرد اسفندیار با رستم در شاهنامه و آثار و نتایج آن در تاریخ اندیشه و سیاست ایران، ایران‌شناسی شماره 18، 1372)
  • مرغ سحر از دیرباز در ادب فارسی حضور داشته، نظامی در اسکندرنامه می‌گوید:«برآورد مرغ سحرگه غریو/ چو سرسامی از نور و صرعی ز دیو» و در مخزن‌الاسرار می‌گوید:«آتش مرغ سحر از بابزن/بر جگر خوش نمکان آب زن» ولی در شعر نظامی مرغ سحر صرفا اشاره به پرنده دارد، در حالیکه تا قرن هشتم و در شعر حافظ ترکیبِ مرغ سحر معنایی کاملا استعاری گرفته است، مثلا:«قدر مجموعه‌ی گل مرغ سحر داند و بس/ که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست.» در شعر جدید فارسی دو تا استفاده‌ی مشهور هست، یکی از دهخدا در مطلع شعرِ یاد آر ز شمع مرده که می‌گوید:«ای مرغ سحر چو این شب تار/ بگذاشت ز سر سیاهکاری….» و مشهورترینش هم مرغ سحر ملک الشعرای بهار است ـ که اگر می‌خواست متناسب با دوران اسم انتخاب کند، ملک الشعرای پاییز مناسب‌تر بود ـ در مورد ترانه‌ی مرغ سحر و تاریخچه و پیامدهایش ناصرالدین پروین در بخارا شماره‌ی 55 (مهر و آبان 1385)، صفحات 171 تا 176 یادداشت مختصر و مفیدی نوشته است.
  • البته شیرین از ملک‌الشعرای بهار فروتن‌تر است، به مرغ سحر امر نمی‌کند، از او می‌پرسد:«اگر کافر نه‌ای ای مرغِ شبگیر/ چرا بر نآوری آواز تکبیر؟»
  • ظلم است اگر نگوییم بخش‌های زیادی از هامون، برداشت از هرتزوگ اثر سال بلو است. اولین بار که در بچگی هامون را دیدم از اینکه شبانه پاسبان دم خانه‌ی زن گذاشته بودند جهت نگهبانی حیرت کردم، مگر در ایران از این چیزها داریم؟ بعدها که هرتزوگ را خواندم فهمیدم این صحنه درسته از رمان به فیلم آمده و حضور پاسبان دم خانه‌ی زن تنها در آمریکا به اندازه‌ی ایران حیرت‌انگیز نیست.
  • شرح ماجراهای میرزا کوچک خان در رشت را م.به آذین در رمان «دختر رعیت» قشنگ نوشته است. از صحنه‌های جذاب رمان، شبی است که جنگلی‌ها انبار یکی از محتکرین را کشف کرده‌اند و اجناس را بیرون می‌آورند.
  • Anatomy of Criticism را انتشارات دانشگاه پرینستون در 1957 منتشر کرد، ترجمه‌ی فارسی این کتاب را با عنوان «تحلیل نقد» و به کوشش صالح حسینی انتشارات نیلوفر منتشر کرده است.
  • نقل قول میلتون از کتابِ دومِ بهشتِ باخته (Paradise Lost) است، اثرِ میلتون را بسیاری به بهشتِ گمشده ترجمه می‌کنند که به نظرم ترجمه‌ی دقیقی نیست، بهشتِ میلتون گم نشده، از کف رفته است، به تعبیری بهشت را باخته‌اند.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *