احمد محمود را در نقد فارسی با برچسب «رئالیسم سوسیالیستی» معرفی میکنند؛ و این برچسب ظاهراً به خاطر سابقهی فعالیتهای سیاسیاش در جوانی نصیبش شده و هیچوقت ترکش نکرده. اما چنین برچسبی حقیقتا ناقص است و محدودکنندهی جهان داستانی احمد محمود است و باعث شده بسیاری از گوشههای تخیل او دیده نشوند؛ یکی از این گوشههای نادیده داستان کوتاه «چشمانداز» است.
داستان کوتاه «چشمانداز» که خواندهام و در کانال یوتوب با شما به اشتراک گذاشتهام از معدود داستانهای غیررئالیستی احمد محمود است و با چیزی که ازش میشناسید بسیار متفاوت است. جهان داستان تیرهوتار است و بیشباهت به فضاهای سوررئالیستی داستانهای هدایت یا ملکوت بهرام صادقی نیست:
معنی چند اصطلاح در داستان کوتاه چشمانداز اثر احمد محمود ـ مجموعه «غریبهها و پسرک بومی» چاپ 1353:
قهوهی فاتحه: در برخی شهرها و مناطق ایران در مراسم عزاداری با قهوه از مهمانها پذیرایی میکنند که این سنت اقلا چند صد سال قدمت دارد. یکی از این شهرها زواره در نزدیکی اصفهان است و چنین رسمی در خوزستان هم هست. این معنی از خودِ جمله هم واضح است: قهوهی فاتحه، حلوای هفتم، و آش چله.
و لاتخف:… اشارهی احمد محمود به ذکر تلقین است که در گوش میت میخوانند پیش از آنکه رویش خاک بریزند.
بیاض: تومار؛ دفترچه؛ اون توماری که تعزیهگردانها دست میگرفتند و از روش میخواندند را بیاض میگفتند.
گوگردانک: همان سوسک سرگینغلتان است.
چوخا: نوع خاصی از بالاپوش است که اگر یک جستجوی ساده بکنید خواهید دید. بالاپوش رایج اهالی ایل بختیاری است.
غلامگردش: به راهرو باز یا سرپوشیده دورادور عمارتها و بناهای بزرگ غلامگردش، غلامگرد یا مردگرد میگویند. این راهرو معمولا به صورت ایوان سرپوشیده است. به راهرویی که بین دو فضا قرار میگیرد و به هر دوی آنها راه دارد هم غلامگردش میگویند.
عتابه: منظور همان عتبه است که به معنی چارچوب ورودی است؛ آن برآمدگی آستانهی ورود به منزل.
شرّابه: با تشدید روی ر، آن رشتههایی است که در آستانهی ورودی آویزان میکنند. قدیمها بیشتر باب بود.
کُف: یعنی کنار، تراز؛ همکُف یعنی همتراز و همسطح، کُف پنجره، یعنی کنار پنجره جوری که همقد پنجره باشد.