این روزها خبر ساخت سریال چرخ زمان هر روز داغتر از روز قبل به گوش میرسد. سریالی که اگر دوستان زحمت بکشند و درست بسازند بازی تاج و تخت را خواهد بلعید. اگر زحمت نکشند و درست نسازند، یک تاسف بزرگ به همراه خواهد داشت.
خواندنِ مجموعهی عظیم رابرت جردن را آخرهای تابستان پارسال شروع کردم. در دورانی که هم سنگینی کار بالا بود، هم استرس. تازه درگیر کارهای سفر بودم و در نتیجه چرخ زمان دقیقا همان چیزی بود که لازم داشتم. دنیایی شگفتانگیز با ماجراهایی هیجانانگیز که حواسم را از واقعیت پرت کند. خواندن چرخ زمان را به هرکس که علاقهای به جهانهای فانتزی دارد توصیه میکنم.
سالها پیش یک بار دیگر قصد کرده بودم چرخ زمان را بخوانم ولی در پرولوگ طولانی کتاب پشیمان شده بودم (این تجربه را یکبار هم با سرود آتش و یخ داشتم.) و البته حجم چرخ زمان هم در انصرافم بیتاثیر نبود: چهارده جلد قطور که مجموعا چهار میلیون و چهارصد هزار و خوردهای کلمه میشود.
خلاصه اینکه اینبار متوقف نشدم. پذیرفته بودم که رمانی در این ابعاد نیاز به مقدمهای طولانی دارد. انصافا هم از مقدمه که بگذرید ـ یعنی جشنی که در روستای پدریِ رند ال تور (rand al thor) برگزار میشود ـ اولین نبرد داستان شکل میگیرد و ماجرایی آغاز میشود که تا آخر کتاب چهاردهم متوقف نخواهد شد.
داستان از جایی شروع میشود که یک دورانِ دیگر در تاریخ جهان رو به پایان است. زمان زیادی از شکستنِ دنیا گذشته است (منظور شکستن واقعی است، یعنی دنیا پوکیده) و حالا به نظر میرسد شیطان (بله اسم شرور اصلی داستان واقعا شیطان است) میخواهد از سیاهچالی که خالق برایش ساخته فرار کند و دوباره دنیا را به هم بریزد.
فردِ مقصر در شکستن دنیا قهرمان نیروهای خیر به نام لوییس ترین تلامون (Lews Therin Telamon) بوده که قبل از فاجعه لقبش سپیدهسالار بوده، و بعد از فاجعه خانوادهکُش صدایش میکردند. لویس ترین اژدهای دوران بوده. در چند صد صفحهی آغازین از کتاب اول متوجه میشویم که بعد از شیرینکاری لوییس ترین مردهایی که از نیرو (نیروی جادویی که در جهان وجود دارد، یک چیزی شبیه فورس در جنگ ستارگان) استفاده کنند دیوانه میشوند، در نتیجه خانمهای آیسِدای (یعنی زنانی که از نیرو استفاده میکنند) مردهای جادوگر را قبل از اینکه دیوانه شوند دستگیر میکنند و به نوعی اخته میکنند(یعنی دسترسیشان به نیرو را قطع میکنند). تا اینجا همه چیز منطقی است، اوضاع وقتی پیچیده میشود که به پیشگوییهای مربوط به اژدها میرسیم. اژدها مردی است که بالاترین سطح ارتباط با نیرو را خواهد داشت و بدون اژدها جبههی خیر در نبرد نهایی با شیطان شکست خواهد خورد. اما اگر تمام مردهای جادوگر نابود شوند، اژدها چطور قرار است پیدا شود؟
نبرد بسیار بزرگی در جریان است برای اینکه قهرمانان داستان ما یعنی پرین آیبارا (Perrin Aybara) ، ماتریم کاتون (Matrim Cauthon) و رند ال تور (Rand al’Thor) بتوانند در مسیری که برایشان تعیین شده و نشده گام بردارند و پیش بروند. طبیعتا نیروهای شیطان هم گام به گام در داستان حضور دارند و سر راه قهرمانها سنگ میاندازند و خوبها را میکشند و … . کل داستان به سمت یک نبرد نهایی بین نیروهای خیر و شر پیش میرود. این کلیتِ ماجراست، حالا برسیم به ویژگیهای مثبت چرخ زمان:
نگرانی اصلی من وقت خواندن کتابها این بود که یک وقت خدای نکرده نبرد نهایی جذاب نباشد. مخصوصا که رابرت جوردن قبل از نوشتن دو کتاب آخر از دنیا رفته و زحمت جمع کردن پایانبندی گردن براندون سندرز افتاده. اما در نهایت من به شدت از پایانبندی کتاب و نبرد نهایی راضی بودم. کتاب چهاردهم ، خاطرهای از نور (a memory of light) تقریبا هزار صفحهی کامل جنگ است. ژنرالها و قهرمانانی که در سیزده کتاب قبلی شناختهایم و دوستشان داریم در این جنگ هرچه دارند وسط میگذارند که ارتش شیطان را متوقف کنند. پس این نکتهی اول، کتاب شما را ناامید نمیکند و هرآنچه به شما وعده داده ـ حتی بیشتر ـ را تقدیمتان میکند.
- شخصیتهای کتاب از اصلی بگیر تا فرعی بسیار دوستداشتنی هستند و متنوع. از ماتریم که همهش دنبال قمار و شیطنت و خانمبازی است، تا پرینِ درستکار و آیسدایهای حقهباز. جهان داستان دو قطبی است. یعنی یک طرف شیطان است که شرِ مطلق است و یک طرف خالق که خیر مطلق است. اما در این چهارده جلد فاصلهی این دو قطب پر از آدم میشود. یعنی داستان پر از شخصیتهای به قول امروزیها خاکستری است. آدمهایی هستند که در کتاب اول پلیدند ولی در کتاب چهاردهم شهید میشوند یا برعکس. خلاصه اگر در کتاب اول دیدید فلانی آدم خوبی است خیلی مطمئن نباشید که خوب بماند. اگر هم دیدید فلانی بد است، به بد بودنش مطمئن نباشید. چرخ زمان سرنوشتها را همانطور که خودش بخواهد میبافد.
- در مورد سری رمانهای به هم پیوسته این خطر وجود دارد که داستان از هم بپاشد. مخصوصا وقتی از سه چهار تا کتاب بیشتر شود. ولی قول میدهم داستان چرخ زمان خیلی منسجم و تمیز پیش برود. به عنوان یک نویسنده واقعا طراحی داستانی در این حجم به نظرم دستاورد کوچکی نیست. مخصوصا که طرحِ عظیمِ چرخ زمان ویژگی اپیزودیک ندارد و تمام ماجرا حول محورهای مشخصی میگردد. اما چرخ زمان در داستانها و طرحهای فرعی هم چیزی کم ندارد. اگر مثل من هر چهارده کتاب را پشت سر هم بخوانید ممکن است یک جاهایی به خاطر تکرارها یا اشتباهات شخصیتها اعصابتان خورد شود، ولی اگر معقول حرکت کنید و مثلا بین هر کتاب تا کتاب بعدی اقلا ده روز فاصله بیفتد، هیچ مشکلی نخواهید داشت. کتاب در عین پرماجرا بودن، لبریز است از جزییات مربوط به زندگی. غذاهای هر فرنگ، لباسها و آداب و رسومشان با جزییات طراحی شده است. یعنی در جهان چرخ زمان میشود تا ابد سریال ساخت.
- ساختار جادو در چرخ زمان ساختار جالبی است. نیرویی که در جهان چرخ زمان وجود دارد دو نیمهی مونث و مذکر دارد. در کنار این نیروی مثبت، یک نیروی دیگر هم وجود دارد که منبعش خودِ شیطان است. نیمهی مونث قدرت تواناییهایی دارد و نیمهی مذکر تواناییهایی. اگر این دو نیمه بتوانند با هم کار کنند، دستاوردهای بسیار بزرگی خواهند داشت. (یک حالتِ یین و یانگ طور) تا زمانی هم که نتوانند با هم کار کنند از شیطان و نیروی شیطان شکست خواهند خورد. در نتیجه در چرخ زمان با سیستم هری پاتری و وردخوانی و این چیزها روبرو نیستیم. هر آدمی باید بتواند ارتباط خودش با نیرو را تقویت کند، ورد و چوب جادو و این لوسبازیها را نداریم. البته ابزار جادو وجود دارند ولی به شکل متفاوتی عمل میکنند.
- جایگاه اجتماعی شخصیتها و روابطشان بر اساس سن و سالشان تغییر میکند. در آغاز داستان قهرمانهای اصلی (دخترها و پسرها) نوجوان هستند و پاستوریزه. ولی هرچقدر در داستان پیش میرویم و این عزیزان بزرگتر میشوند مسائل رمانتیک هم بیشتر وارد زندگیشان میشود. یعنی چرخ زمان از این نظر هم چیزی کم ندارد.
سری چرخ زمان کم کم به فارسی هم در حال ترجمه است. من ترجمهی فارسی را نخواندهام و نمیتوانم در مورد کیفیتش اظهار نظر قاطعی بکنم، اما با توجه به اینکه فقط یک ترجمه موجود است حق انتخابی ندارید، فقط باید به مترجم انگیزه و انرژی بدهید که کار را به پایان برساند، چون بعید میدانم به این زودیها کسی حوصله کند چنین مجموعهی مفصل و پرطمطراقی را ترجمه کند. در ضمن باید امیدوار باشیم سریال را خوب بسازند تا مخاطبین کتاب بالاتر برود و در نتیجه فرآیند ترجمهاش سریعتر شود.
با درود
این کتاب ها ترجمه نشده؟
سلام و خسته نباشید
این کتاب ها ترجمه نشده؟
چند جلد اول با ترجمه آقای بهرنگ مافی منتشر شدن، با کمی جستجو پیداشون خواهید کرد