پرش به محتوا

تحقیر سیستماتیک مردم در ایران

تحقیر سیستماتیک شهروندان یکی از تاکتیک‌های قدیمی نهاد قدرت در ایران است. هر موضوع اجتماعی را که دنبال کنید مسوولین کشور در حال متهم کردن شهروندان ایرانی هستند( منظورم از شهروند، ساکنین شهر نیست، کسانی است که تابعیت ایرانی دارند، همان Citizen انگلیسی.)

 صفات مثبتی که به شهروند ایرانی نسبت داده می‌شود صفات اخلاقی است که ارتباطی به زندگی جدید ندارند، مثل نجیب، باحیا، غیور، شهیدپرور. صفات منفی مربوط به زندگی جدید هستند: بی‌مطالعه، کم‌سواد، بی‌فرهنگ، مصرف‌گرا و … . خب این تحقیر سیستماتیک چه سودی برای نهاد قدرت دارد؟

نتیجه‌ی اول تاکتیک این است:«شما یک مشت شهروند نجیب ولی عقب‌مانده هستید، همین که دارید هم از سرتان زیاد است و خوشبختی شما در گرو اطاعت از ماست.» (این تعبیر در اپوزوسیون هم زیاد شنیده می‌شود: مردم ایران هر بلایی سرشان بیاید حقشان است.)  نتیجه‌ی دوم القای احساس گناه مداوم به جامعه است، که اگر مشکلی هست تقصیر شماست، اگر خودتان و آدم‌های اطرافتان را اصلاح کنید کشور درست می‌شود، مشکل شمایید.

البته این روش فقط در انحصار حکومت نیست، در هر خرده‌فرهنگ ایرانی عده‌ا‌ی مجذوب این تاکتیک هستند، مثلا بسیاری از بسیجی‌ها فکر می‌کنند فقط خودشان و هم‌پایگاهی‌هایشان حاضرند از ایران دفاع کنند و دیگران از بیخ وطن‌فروشند، خیلی از کتاب‌خوان‌ها فکر می‌کنند فقط خودشان کتاب می‌خوانند و بقیه‌ی مردم کشور در جهل و بی‌سوادی به سر می‌برند. چند مثال دیگر از تحقیر سیستماتیک موضوع را روشن می‌کند.

یک زمانی تبلیغات گسترده‌ای در ایران می‌شد برای نخوردن یا کم خوردن گوشت قرمز. گوشت قرمز عامل کلسترول، سکته و هزار و یک درد و مرض دیگر معرفی می‌شد. از دل تبلیغات این بیرون آمد که شهروند خوب و عاقل گوشت قرمز کمتر می‌خورد. در حالیکه واقعیت ماجرا چیز دیگری است، یک ایرانی متوسط اگر بخواهد هم نمی‌تواند زیاد گوشت بخورد، چون پول ندارد، از قدیم همین بوده، هنوز هم همین است و اینطور که به نظر می‌رسد در آینده هم همین خواهد ماند. اینکه مسوولین توانایی فراهم کردن گوشت قرمز با قیمت مناسب برای شهروندان ندارند مهم نیست، مهم این است که شهروند خوب گوشت قرمز کمتر می‌خورد.

مورد دیگر مسئله‌ی سرانه‌ی مطالعه است. ایرانی‌ها مرتبا به خاطر کتاب نخواندن تحقیر می‌شوند، ولی کسی نمی‌گوید که نصف این کشور سواد زیر دیپلم دارند(مصاحبه رئیس نهضت سوادآموزی، سال 93)، بیش از هزار شهر ایران کتابخانه ندارند(آمار رسمی)، کتابفروشی در بسیاری از شهرهای ایران نیست و … . این یعنی محروم نگه داشتن بیش از نصف جامعه از سواد و کتاب، اما در تبلیغات رسمی کسی نمی‌گوید مسوولین سواد و کتاب فراهم نمی‌کنند، می‌گویند مردم کتاب نمی‌خوانند.

از همه جالبتر خرافه‌ی کار نکردن ایرانیان است، ایرانی را تنبل و مفت‌خور معرفی می‌کنند. اما واقعا چند نفر(البته به جز آقازاده‌های محترم، خدای نکرده جسارت خدمت ایشان نشود) در اطرافتان مفت‌خور هستند؟ من هرکسی را که می‌شناسم به سختی کار می‌کند(بعضا دو شیفته) و باز هم خر زندگی‌اش لنگان است، اما تبلیغات سیستماتیک در تلاش است ثابت کند هرکس زندگی‌اش درست نمی‌چرخد از تنبلی خودش است. در حالیکه به جز درصد کوچکی از ایرانی‌ها که مفت می‌چرخند و با پولِ ملت پورشه می‌خرند، بقیه در حال زحمت کشیدن هستند، اینکه زحماتشان پوچ می‌شود بحثی است جداگانه. نتیجه اینکه نمی‌گویند مسوولین نمی‌توانند برای مردم شغل ایجاد کنند، می‌گویند مردم تنبل و مفت‌خور هستند.

تحقیر سیستماتیک راهش را از دل حکومت به اپوزوسیون هم باز کرده. می‌گویند «مردم ایران ترسو هستند و کاری نمی‌کنند» مردم ایران در صد و بیست سال اخیر دو بار انقلاب کرده‌اند، چهار تا کودتای عمده از سر گذرانده‌اند. دو بار در جریان جنگ‌های جهانی کشورشان اشغال شده، دو تا قحطی بزرگ از سر گذرانده‌اند، هشت سال با عراق جنگیده‌اند، با این وجود روزی نیست که در گوشه‌ای از این کشور گروهی از مردم در اعتراض به وضعیت ایران تجمع برگزار نکنند. اساتید این همه تجمع و اعتراض را نمی‌بینند، فقط خرافه‌ی مورد پسند خودشان را تکرار می‌کنند:«مردم ترسو هستند و کاری نمی‌کنند.»جدیدترین مورد مصرف برق و آب است. عده‌ای کشاورزان را متهم می‌کنند به کاشت هندوانه! عده‌ای مردم را متهم می‌کنند که زیاد مصرف می‌کنند. کسی نمی‌گوید مشکل برق ایران نوسازی نشدن نیروگاه‌های حرارتی است و توسعه‌ی نامتوازن صنعت برق، نمی‌گوید که وزارت نیرو چقدر به پیمانکاران در ایام محنت محمودیه بدهکار بود و الان وضعش چطور است، نه نه نه، از نظر مسوولین ایرانی مقصر همیشه مردم هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *