پرش به محتوا

امروز روز سعدی است.

این یادداشت اول در سال 96 در کانال تلگرام سایت شبگار منتشر شد، و حالا به مناسبت روز سعدی در سایت هم منتشرش می‌کنم، با کمی تغییرات.

امروز روز سعدی است، همان شاعری که حدود هشتصد سال پیش زندگی می‌کرده و یک سری بایدونباید مطرح کرده که هنوز هم با موقعیت‌هایی که به عنوان یک ملت تجربه می‌کنیم هم‌خوان است، مثلا فرموده:

ندهد هوشمند روشن رای

به فرومایه کارهای خطیر

عنایت فرمودید؟ نکته را کامل و موجز شرح داده. نتیجه‌ی سپردن کارهای خطیر به فرومایه را هم که تمام ایرانیان با پوست و گوشتشان درک کرده‌اند. در حکایت دیگر می‌گوید:

به آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی

پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

قبول دارم که این روزها محیط‌زیست را خطر تهدید می‌کند و بعید نیست دجله و کارون هم خشک شوند ولی حتی امروز هم عمر دجله از هر خلیفه‌ای بیشتر است. کاش خلیفه‌های زمان هم این نکته را درک می‌کردند، آخرین خلیفه‌ی عراق همین ابوبکر البغدادی بود، که ادعا زیاد داشت، ولی شکست خورد و دجله هنوز است. گلستان سعدی اما فقط نکته‌سنجانه نیست، از نظر نثر هم شبیه معجزه است و در اعجازش همین بس که چند بار از روی هر حکایتش بخوانی، بخواهی یا نخواهی حفظ می‌شوی. ده بار از روی دیباچه‌اش بخوانید:

هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات و ….

اما در میان مردم اشعار سعدی محبوب‌تر هستند، مخصوصا غزلیاتش. طبیعی هم هست، عشق همیشه از اخلاق محبوب‌تر بوده. باور نمی‌کنید سری به همین شبکه‌های اجتماعی بزنید و ببینید چقدر غزلیات سعدی در آنها بسامد دارد. قرن بیست و یکم است اما هنوز سعدی‌خوان‌ها فراوانند. حق هم دارند، مگر می‌شود جوان عاشق‌پیشه‌ای این شعر را بخواند و متاثر نشود:

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم

گرگِ دهن‌آلوده‌ی یوسف ندریده

بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم

چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

خود من در عمر کوتاهم انقدر در پیِ گنجشک‌های پریده دویده‌ام که اگر پیاز بودم تمام لایه‌هایم این مصرع را درک می‌کردند. اشعار سعدی لایه‌های معنی را به هم وصل می‌کنند، یعنی وقتی از عشق می‌گوید، آن عشق در لایه‌های بعدی معنی به تمام موقعیت بشری هم وصل است، نمونه‌اش همین تمثیل طفل دوان در پی گنجشک پریده است که می‌تواند تمثیلی باشد از وضعیت بشر در تمام تاریخ، مگر نه این است که بشر در تمام زمان‌ها مانند کودکی بوده در برابر جهان پیچیده، و هیچ‌وقت هم به ایده‌آل‌هایش نخواهد رسید؟

 ملک‌الشعرای بهار در مسمط مشهورش ضمن تضمین غزلی از سعدی او را به کمال ستوده است، این چند بیت از کتاب ادبیات دبیرستان یادم مانده:

راستی دفتر سعدی به گلستان ماند

طیباتش به گل و لاله و ریحان ماند

اوست پیغمبر و آن نامه به فرقان ماند

وآن که او را کند انکار، به شیطان ماند

«عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند

داستانی است که بر هر سر بازاری هست.»

البته ملک الشعرا اولین کسی نیست که سعدی را به پیامبری منصوب کرده، پیش از او هم جامی(این دو بیت به جامی منسوب است) فرموده:

در شعر سه تن پیمبرانند

هرچند که لا نبیُ بعدی

اوصاف و قصیده و غزل را

فردوسی و انوری و سعدی

حالا که توافق کردیم سعدی در مرتبه‌ی پیامبری است و اگر انکارش کنم شیطانی بیش نیستم، چه بکنم؟ سعدی بیش از ششصد غزل گفته است، یعنی می‌توانم روزی یک غزل از سعدی بخوانم و ششصد روز بعد غزلیاتش را تمام کرده باشم و بعد اگر برگردم از اول شروع کنم این خط این هم نشان که برایم تازگی خواهند داشت. روزی ده دقیقه از وقتم را می‌گیرد(اگر با دقت بخوانم) ولی اگر در مسیر بهتر شدن زندگی‌ام مفید نباشد، اقلا فارسی‌ام را بهتر خواهد کرد. منظورم خیلی مبالغه‌آمیز نیست، در این حد قبول کنید که اگر کسی هر روز یک غزل از سعدی بخواند نامحتمل است به صفحه‌ی لیونل مسی حمله کند و فحشش بدهد. هجوم هم ببرد مجلسی‌تر عمل خواهد کرد. رئیس‌جمهور سابق که یادتان هست؟ مبالغه‌ نیست وقتی می‌گویم اگر غزلیات سعدی را خوانده بود، اوضاع ما و او هم فرق می‌کرد.

چند پیوند برای آشنایی بیشتر با سعدی:

دیوان اشعار سعدی در سایت گنجور

سایت مرکز سعدی‌شناسی با مقالات خوب و مطالب مفید

یادداشتی در باب استبدادستیزی سعدی به قلم دکتر احمد کتابی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *