اگر این مطلب برایتان جالب بود، پیشنهاد میکنم مرا در اینستاگرام فالو کنید: (https://www.instagram.com/ahosseinioun/)
یا در توییتر (https://twitter.com/Ahosseinioun)
که بیشتر در ارتباط باشیم.
درآمد
در میزگردی با موضوع طبقات اجتماعی در داستان ایرانی در ماهنامهی سینما و ادبیات با حضور دکتر پروین سلاجقه و شیوا ارسطویی شرکت کردم که در مجلهی سینما و ادبیات شماره 57و58 منتشر شده است. این یادداشت، همان نظرات است که به شکل منسجمتر نوشته شده، البته خواندن گفتگو به نظرم میتواند مفید باشد از این نظر که تعارض نظرات به وضوح مطلب کمک میکند و نکات دیگری هم در آن گفتگو مطرح شده است، مثلا اینکه چطور تغییر ساختار جامعه و مفهوم طبقه بر تحولات یک ژانر مثل رمانس عاشقانه تاثیر میگذارد.
با طرح این سوال که بازنمایی طبقات اجتماعی در داستان ایرانی چطور صورت گرفته است؟ جستجو آغاز شد. در مقالات و رسالههایی که در این موضوع یافتم، گرچه مقالات و رسالاتی که به موضوع بپردازند یافتم(طبقات اجتماعی در داستان معاصر فارسی، رساله دکتری، مجید پویان، راهنما دکتر سیروس شمیسا، یکی از نمونههاست)؛ یک روششناسی نسبتا منظم برای آشکار کردن موضوع نیافتم(این به معنی ناموجود بودنش نیست، چه بسا که باشد و من نیافته باشم)، اما کم کم در ذهنم ایدهای از یک روش شکل گرفت. روش من روش سادهای است ولی قبل از شرح آن پنج نکته را توضیح میدهم:
- روش من از چارچوب نظری مارکسیستی دور است. تاکیدم روی این نکته از این جهت است که مفهوم طبقه در نقد داستان ایرانی با نقد مارکسیستی پیوند خورده است، در حالیکه مفهوم طبقه لزوما مارکسیستی نیست.
- در مورد طبقه بحث و تعریف زیاد است، اما آنچه من در نظر دارم تعریف عمومی آن است:«طبقهی اجتماعی به بخشی از اعضای جامعه اطلاق میشود که از نظر ارزشهای مشترک، حیثیت فعالیتهای اجتماعی، میزان ثروت و متعلقات شخصی دیگر و نیز آداب معاشرت، با بخشهای دیگر جامعه تفاوت داشته باشند.« (کوئن، 1373: 179)
- من وقتی از نقد داستان حرف میزنم، منظورم داستان در تمام رسانههای داستانگویی اعم از فیلم سینمایی، سریال، رمان، داستان کوتاه، و … است. در عمل وقتی از داستان در هرکدام از این رسانهها حرف میزنیم معیارها و اصطلاحات مشابهی به کار میبریم. بنابراین میتوان نقد داستان را هم اصطلاحی کلی در نظر گرفت. اما در این مقاله فقط از داستانهای کوتاه و رمانهای منتشر شده از 1320 تا 1357 مثال زدهام، تا بحثم در چارچوب مشخصی محدود شود.
- داستان تعهدی به بازنمایی طبقات ندارد (هرچند برخی منتقدین بر این نظر پافشاری کنند که دارد) و در داستانهایی که مورد مثالند، هرگز نمیتوان ثابت کرد فقط وجه طبقاتی مطرح است، علت برجسته کردن طبقه موضوع این یادداشت است وگرنه هر داستان از وجوه دیگر قابل بررسی است.
- توان یا عملکرد داستان در بازنمایی طبقات اجتماعی لزوما ارتباطی با کیفیت ادبی ندارد یعنی گزارهی «داستان فلان طبقهی بهمان را به دقت بازنمایی میکند» به معنی «داستان فلان خوب/بد است» نیست. این را هم نباید فراموش کرد که منظورم از اصطلاح داستان جدید، داستان ایرانی پس از مشروطه است در تمام رسانههای داستانگویی.
بحث
پیشنهاد من این است که بازنمایی طبقه در چهار سطح رخ میدهد:1. توصیف طبقات 2.آشکارسازی سازوکارهای میان طبقات 3.تحلیل سازوکارها 4.ارائه راهحل
با بررسی این چهار سطح در داستانها اعم از فیلم، داستان کوتاه، رمان، یا نمایشنامه و سریال و … کشف کرد که با چه کیفیتی طبقات جامعه را بازتاب دادهاند. هرکدام از این چهار سطح را با مثال توضیح میدهم.
- توصیف طبقات
توصیف طبقات اجتماعی از دوران کهن در ادبیات ما حضور داشته است تا امروز. میتوانیم قدرت و دقت توصیف را در یک جور رابطهی مستقیم با علم جامعه شناسی هم ببینیم. یعنی هرچقدر دانش اجتماعی گسترش بیشتری یافته، دقت توصیف طبقات هم بالاتر رفته است. در زمان قصیدهی اوحدی مراغهای در وصف دهقانان اصولا طبقه به معنی صنف معنی داشته است نه طبقهی اجتماعی(کاویانپور: 1369)، اما در زمانِ حضور پررنگ طبقات اجتماعی در چرند و پرند دهخدا معنی کلمهی طبقه هم به فراخور تغییر ساختار جامعهی ایران دگرگون شده است، دگرگونی معنای طبقه هنوز هم ادامه دارد، حتما موافقید که مثلا اصطلاح «طبقهی متوسط» امروز با چهل سال پیش معنایش کمی متفاوت شده است. (شیخالاسلامی، 1391)
منظور از توصیف این است که ما وارد سازوکارهای شکل دهنده به آن طبقه نمیشویم و داستان تلاش میکند تا شخصی یا شخصیتی از آن طبقه را به ما بنمایاند. مثلا چشمهایش اثر بزرگ علوی، سه طبقهی مختلف را بازنمایی میکند: هنرمند متوسط، اشراف زاده، و کارمند متوسط. هر سه در یک دوران زمانی مشخص، و هر کدام در پرداخت کامل به لحاظ شخصیتی. فرنگیس یک دختر ثروتمند و معتبر است. استاد ماکان هنرمندی است که از روستا به شهر آمده و به شهرت رسیده و آقای ناظم کارمندی است شهری. سبک زندگی هر شخصیت بازنمایی میشود اما به دقت معلوم نمیشود پدرِ فرنگیس چطور پولدار شده، استاد ماکان چطور به شهرت رسیده و تابلوهایش را چه کسانی میخرند و … . این البته نباید نقطه ضعف تلقی شود، چشمهایش داستان عشق میان فرنگیس و ماکان است، اما از خلال این عشق جلوههای این طبقات هم آشکار میشوند.
داستانهایی هم با هدف توصیف دقیق طبقات نوشته شدهاند که غلامحسین ساعدی در این زمینه استادی مسلم است. سه مجموعه داستان او هر کدام توصیف یک طبقه از اجتماع را به عهده گرفتهاند: عزاداران بیل طبقهی روستایی را با دقت تمام توصیف میکند. شبنشینی باشکوه طبقهی کارمند را و واهمههای بینام نشان طبقهی متوسط شهری را. ساعدی در توصیف خبره است. مثلا در داستان گدا به دقت مادرِ گدا و خانوادهاش را توصیف میکند، اما در این داستانها تلاشی برای تبیین سازوکارهای اجتماعی ندارد. بیل روستایی است غرقه در نابودی، اما ساز و کار اقتصادی روستا با شهر و … آشکار نمیشود. همین خصلت را داستان حاجی آقای هدایت هم دارد. صادق هدایت حاجی آقا را با قدرت و دقت و زیبایی وصف میکند. ما را با طبقهی او آشنا میکند اما در خلال این داستانِ بلند مشخص نمیکند که حاجی آقا چطور به حاجی آقایی رسیده و چه ساز و کاری است که او را حفظ میکند، یا اصلا او را تولید میکند. طبیعتا هیچ توصیفی از طبقه بدون آشکار کردن بخشی از سازوکارها عملی نخواهد بود و بالعکس. یعنی هر توصیفی مقداری از ساز و کارها را آشکار میکند؛ منظور این است که داستان چقدر به این سازوکارها میپردازد یا نمیپردازد.
- آشکار کردن ساز و کارها
چطور طبقهی حاکم، فقرا را فقیر نگه میدارد. چطور آدمها پولدار میشوند؟ چطور برخی فقیر میشوند؟ چطور میشود آدمی سرمایهاش را از دست بدهد؟ پاسخ این سوالات و مشابهینشان ساز و کارهای جامعه را آشکار میکنند. مثلا اوسنهی بابا سبحان، اثر محمود دولت آبادی، داستان از دست دادن زمین کشاورزی پس از مرگ مالک است. خانوادهی بابا سبحان زمینشان را و بقیه چیزهایشان را از دست میدهند. سازوکارِ قانونیِ گرفتنِ زمین، وضعیت ارتباط مالک با مجریان قانون و سازوکارهای مشابه دیگر در خلال داستان آشکار میشود. تنگسیر هم وضعیتی مشابه دارد، داستان انتقام زار ممد است از کسانی که پولش را خوردهاند. در تنگسیر وصف دقیقی از دلال و قاضی و … به دست نمیآید اما آشکار میشود که چرا زار ممد نمیتواند از طریق قانونی پولش را پس بگیرد.
ساز و کارهای جامعه گرچه رابطهی مستقیم با مناسبات اقتصادی دارند، اما فقط شامل مناسبات اقتصادی نیستند. مثلا پدرسالاری سازوکاری است بسیار قدیمی که موضوع بحث بسیاری از داستانها بوده است. بزرگ علوی در مجموعه داستان چمدان به پدرسالاری پرداخته است. صادق هدایت در داستان کوتاه زنی که مردش را گم کرد، گرچه مستقیما به طبقات و سازوکارهای اقتصادی نمیپردازد اما ما از خلال داستان با مردسالاری به عنوان یک سازو کار اجتماعی آشنا میشویم که چطور زنها را وابسته میکند.
- تحلیل سازوکارها
منظور از تحلیل سازوکارهای جامعه چیست؟ هرچه روایت گستردهتر باشد خصلت تحلیلی آن هم بیشتر میشود. به عنوان مثال در بخش اعظم داستان تنگسیر، با ساز و کار خورده شدن پول زار ممد و ساز و کار انتقام گیری او روبرو هستیم. اما این روایت در خودش این تحلیل را هم حمل میکند که از طریق قانونی احقاق حق بعید به نظر میرسد، پس اسلحه به دست گرفتن صحیح است. در رمان تنگسیر هیچ صدای پرقدرت و مخالفی نیست که با این تحلیل مخالفت کند.
در داستانی مانند شوهر آهو خانم، ما با روایتی بزرگ روبروییم. صعود سیدِ میران از فقر مطلق به صدرِ صنف نانوا و سپس سقوط او به جهنمی که خودش برای خودش از عشق ساخته. در پایان سید میماند و آهو خانم، بدون اینکه ثروتی داشته باشند. در جای جای این روایت طولانی و وسیع، ضمن اینکه تمام عرصهی شهر کرمانشاه آشکار میشود، سازوکارهای کارگر و کارفرما، جایگاه قشر مطرب، نظامی و … پدیدار میگردد و جایگاه متزلزل سید میران به عنوان کسی که از فقر به طبقهی متوسط رسیده. هما از عقد دائم شوهری بنا طلاق گرفته تا صیغهی موقت رئیس صنف نانوا شود. سازکارها و تحلیل نویسنده از آنها در جریان این طلاق و صیغهخوانی، از خلال قیاس دو ساز و کار آشکار میشود: طلاق مرد فقیر، صیغهخوانیِ مرد ثروتمند. از خلال زندگی سیدمیران و همکارش که او هم نانواست. از خلال خواستگاری رئیس صنف درشکهچی که از ثروتمندان شهر است از دختر سیدمیران و … .
افغانی در رمان دیگرش، شادکامان دره قرهسو، به روابط ارباب و رعیتی میپردازد. قهرمان داستان اینبار استادی است که شغلش آبرسانی است. انتخاب آب به عنوان یک موضوع اصلی سازوکارهای اصلی ارباب رعیتی را آشکار میکند. تحلیلهای ساز و کارها میتوان بحث انگیز باشد و در بسیاری موارد مورد هجوم منتقدین هم قرار میگیرند. با جملاتی از این دست:«مثلا نویسنده خواسته بگوید علت فلان پدیده فلان است»و … . نباید فراموش کرد که مخالفت منتقد با تحلیل نویسنده از ساز و کارهای حاکم بر طبقات جامعه، لزوما نشانگر کیفیت ادبی اثر نیست. بلکه بیشتر از ایدئولوژیک بودن متن، ایدئولوژیک بودن منتقد را آشکار میکند.
- ارائه راه حل
تحلیل معمولا با آسیبشناسی هم همراه است و بشر همواره در حال تخیل جامعهای بهتر است. مشکل در تعریف کلمهی «بهتر» پیدا میشود و همان تحلیلهای مختلف که ناشی از ایدئولوژیهای مختلف هستند اما در هر حال، تمام آثار راهحل ارائه نمیکنند. در رمانهایی که به قطب واقعگرایی تمایل بیشتری دارند، طبیعی است که تلاش چندانی برای تخیل جامعهای بهتر صورت نگیرد. چرا؟ چون توان روایت صرف تصویر واقعیت آنطور که نویسنده درکش کرده میشود. برای تصویر جامعهی بهتر به نظر میرسد کمی حرکت به سمت قطب رمانتیک لازم است. قهرمانان رمانتیک به همراه تخیل نویسنده میتوانند خودشان را از چنبرهی واقعیت رها کنند و بالاخره از چرخهی ساز و کارهای غالب بر جامعهی طبقاتی خارج شوند. این دست از داستانها را در قالبهای عامهپسند بیشتر میتوان یافت. مثلا در داستان یک لحظه روی پل، ر.اعتمادی داستان سه دختر از سه طبقهی اجتماعی را روایت میکند که هر سه با پدرسالاری درگیرند. دختر ثروتمند خودش را میکشد. دختر فقیر عشقش به بی آبرویی میانجامد و نهایتا با گزینهی مورد نظر پدر و مادرش ازدواج میکند که البته برایش تلخ نیست. دختر طبقهی متوسط با تحمل کتکها و مصائب بالاخره پدرسالاری را شکست میدهد و به عقد مردی در میآید که دوست دارد و اتفاقا خوشبخت هم میشود(یعنی شکل تازهای از مردسالاری را میپذیرد). باز هم این خروج از ساز و کارها را میتوان در داستان تمثیلی و محبوب صمد بهرنگی، یعنی «ماهی سیاه کوچولو» جستجو کرد. ماهی سیاه کوچولو آن ماهی شجاعی است که از ساز و کار پذیرش، انطباق، تکرار که جامعهاش بر او تحمیل کرده خارج میشود تا به دریا برسد. اتفاقا به دریا هم میرسد و اتفاقا تنها هم نیست. این دو نمونه از دو گوشهی مختلف قطب رمانتیک میتوانند روشنگر باشند.
داستانهای فارغ از طبقه
داستانهایی هستند که دغدغهی اصلیشان وصف طبقات، آشکارکردن ساز و کارهای درون و میان طبقات، تحلیل ساز و کارها و یا ارائهی راه حل نیست. داستانهایی که صرفا به روابط آدمها و درون ذهنهایشان میپردازند. از این داستانها زیاد میشود مثال زد. اما نکته اینجاست که در هر حال هیچ داستانی فارغ از طبقه نیست. حتی داستان دو ماهی ابراهیم گلستان را هم میتوان با نگاهی طبقاتی خواند و بررسی کرد.
جمعبندی
بهتر است پرداختن به یک طبقهی خاص و روابط بین طبقات را ارزش/ضدارزش ادبی ندانیم و آن را به عنوان یک کیفیتِ داستانی برررسی کنیم. برای اینکه بررسی نظمی پیدا کند با چهار معیار: 1. توصیف طبقات 2.آشکارسازی سازوکارها 3.تحلیل سازوکارها 4.ارائهی راه حل میتوانیم به استقبال هر داستانی برویم و بپرسیم آیا طبقهی خاصی در این داستان توصیف میشود؟ آیا داستان ساز و کارهای درون طبقهای و بین طبقهای را آشکار میکند؟ آیا داستان تحلیلی هم از این ساز و کارها دارد؟ و نهایتا اینکه آیا داستان راه حلی ارائه میکند؟
با همین چهار سوال اگر به استقبال فیلمهای سینمایی هم برویم میتوانیم نتیجه بگیریم. مثلا مشخص میشود که ابد و یک روز به چیزی جز توصیف طبقه نپرداخته است. در اینجا میتوان سوال تکمیلی را پرسید: آیا این توصیف دقیق هست یا نیست؟ در مورد فروشندهی فرهادی مشخص میشود که بیشتر از توصیف طبقات ما با ساز و کارهای درون طبقات و بین طبقات اجتماعی سر و کار داریم. آیا این ساز و کارها به وضوح آشکار میشوند؟ یا آنچه آشکار میشود دقیق است؟ با همین پرسشها اگر با ناخدا خورشید یا روزی روزگاری هم برخورد کنیم نتایجی در مورد بازنمایی طبقات اجتماعی در این داستانها برایمان آشکار میشود. میشود از نمایشنامهها هم مثال زد اما گمان میکنم موضوع تا حد خوبی روشن شده باشد.
چند مقالهی پیشنهادی
دو مقالهای که به آنها ارجاع دادهام در این موضوع میتوانند بسیار روشنگر باشند اما چند پیشنهاد دیگر هم هست:
- نگاهی به بازتاب مسائل اجتماعی در دیوان ناصرخسرو قبادیانی
این مقاله در ششمین همایش ملی پژوهشهای ادبی(1391) ارائه شده است و مقالهی جالبی است که نگاهی جدید به ناصرخسرو را به خوانندهاش میدهد. در عین حال چنین عنوانی در مورد دیوانهای دیگر هم مشاهده میشود، یعنی بازتاب مسائل اجتماعی در مثنوی و … . نویسندگان مقاله جهانگیر صفری، سیدکاظم موسوی، صدیقه کافتری هستند.
- بازتاب اوضاع اقتصادی در ادبیات دورهی تیموری
این مقاله در فصلنامهی تاریخ ادبیات(1389)، شمارهی 64 منتشر شده است و موضوع آن به طور کامل از عنوانش مشخص است. مقاله بر اساس آثار شش شاعر این دوره: کمال خجندی، نعمتالله ولی، قاسم انوار، عبدالرحمن جامی، امیرپازواری و شمس مغربی نگارش شده است. نویسندگان مقاله حسین نوین و یاسمن معصومی نیارق هستند.
- سیر طبقات اجتماعی و ویژگیهای خانواده در ایران قدیم
این مقاله در بررسیهای تاریخی(1350) شمارهی 37 منتشر شده است. مقاله گرچه با روششناسی امروزی مقالات علمی کمی تفاوت دارد ولی سادهخوان و خوشبیان است و موضوع را به شیوایی منقل میکند. بحث را از ساختار جامعه و وضعیت خانوادهها در ایران باستان آغاز میکند و تا دوره ساسانی ادامه میدهد. نویسندهی مقاله حشمتالله طبیبی است.
*مقالهها را برای دانلود به این یادداشت اضافه نکردهام، به نظرم بهتر رسید که اگر مایل بودید از طریق درست به دستشان آورید، مثلا عضویت در سایت نورمگز(WWW.NOORMAGS.IR)
ارجاعات
- شیخالاسلامی، نرگس(1391). حکومت استبدادی، نظام طبقاتی، شعر نیما. کتاب ماه ادبیات، شماره 85، 7 صفحه از 57 تا 63
- کاویانپور، طلعت(1369). بازتاب مسائل اجتماعی در ادبیات کهن پارسی. ادبستان فرهنگ و هنر، شماره 9، 3 صفحه از 57 تا 60.
- کوئن، بروس(1389). درآمدی بر جامعهشناسی. ترجمه محسن ثلاثی. چاپ دوازدهم، تهران: توتیا.
خیلییییی ممنونم، مدتی بود دنبال همچین چیزی میگشتم.
خواهش میکنم و خوشحالم که مفید واقع شده.
این یادداشت البته نیاز به یک یادداشت تکمیلی هم دارد که بحث ادبیات و طبقه را در مرحلهی پیش از نگارش داستان و ارتباط نویسنده با داستان بررسی کند. امیدوارم به زودی یادداشت دوم را هم بنویسم.
بسیار عالی، آموزنده و خواندنی بود.
با اجازه شما و البته با ذکر منبع، از مطالب این مقاله میتوانم استفاده کنم؟
به هر صورت
خسته نباشید و لطفا به تولید چنین مطالبی ادامه دهید.
سپاس
ممنون و
بله