پرش به محتوا

کتابخانه نیمه شب با ترجمه امین حسینیون بالاخره منتشر شد

چو غنچه گرچه فرو بستگی‌است کار جهان

تو همچو باد بهاری گره‌گشا می‌باش

حافظ

کتابخانه نیمه شب را از اینجا بخرید

شما چقدر حسرت می‌خورید؟ من زیاد.

چقدر فکر می‌کنید که اگر ده سال پیش فلان کار را کرده بودید، امروز زندگی بهتری داشتید؟ من زیاد. خب، موضوع کتابخانه‌ی نیمه‌شب دقیقا همین است: داستان گذشتن از حسرت‌ها.

کتابخانه‌ی نیمه‌شب داستان نبرد با افسردگی و حسرت است. قهرمان کتاب، دختر جوانی است به نام نورا که تصمیم گرفته خودش را بکشد. اما اگر شما هم مثل من با افسردگی دست و پنجه نرم کرده باشید می‌دانید که برای آدم افسرده هیچ کاری ساده نیست، حتی خودکشی. تازه خودکشی پیچیدگی‌های زیاد و کلی حاشیه و نکته و مسئله دارد. تازه خودِ فعل به کنار، آدم که نمی‌داند بعد از مرگش چه می‌شود. چه به سر اطرافیانش می‌آید؟ اگر زنده بماند چه می‌شود؟

تخصص مت هیگ، نویسنده‌ی کتابخانه‌ی نیمه‌شب، نوشتن رمان‌های روان‌شناختی است و در بین آثارش، این آخرین رمانش، کتابخانه‌ی نیمه‌شب به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کرده است. کتاب برگزیده‌ی خوانندگان در سایت گودریدز شده است و الان در بسیاری از کشورها در صدر کتاب‌های پرفروش است.

 

کتابخانه‌ی نیمه‌شب رمان جذاب و خوش‌خوانی است، از لحظه‌ای که شروعش کنید بعید است میل به زمین گذاشتنش پیدا کنید. داستان با سرعت زیاد و جذابیت بالا پیش می‌رود. ساختار نسبتا تازه‌ای دارد، شبکه‌های اجتماعی در کتابخانه‌ی نیمه‌شب حضور پررنگی دارند و ارتباطش با زندگیِ امروزِ دنیا پررنگ است. این ویژگی‌ها کتابخانه‌ی نیمه‌شب را برای تمام کتاب‌خوانان جذاب می‌کند اما به طور خاص اگر رمان‌های روانشناختی برایتان جذابند و اگر در زندگی‌تان حسرت زیاد می‌خورید از خواندن کتابخانه‌ی نیمه‌شب حتما و حتما لذت خواهید برد.

 

هرجا حس کردم ابهامی هست پانویس نوشتم. مت هیگ زیاد به زندگی روزمره‌ی انگلیسی و آمریکایی ارجاع می‌دهد من هم معمولا توضیح کوچکی اضافه کرده‌ام. هدفم این است که ارتباط برقرار کردن با این کتاب هیچ نیازی به رجوع به گوگل نداشته باشد. لحن طنزِ گاهگاهی در پانویس‌ها دو علت دارد: یکی اینکه خودم دوست دارم، دوم اینکه کل این رمانِ جذاب از آقای هیگ، در نهایت، ساختی کمدی دارد و لحن طنز در سراسر رمان حضور دارد.

 

نکته‌ی پایانی اینکه کتابخانه‌ی نیمه‌شب و رمان‌ها و کتاب‌های شبیه آن، در جوامع جهان اولی نوشته می‌شوند. یعنی در کشورهایی که بنیادهای جامعه درست کار می‌کند و با خوردن تقی به توقی ارکان زندگی آدم‌ها متزلزل نمی‌شود. برای منِ مترجم هم واضح است که در ایران اوضاع فرق می‌کند. در ایران هزار دلیلِ موجه برای غصه خوردن و ناامیدی و افسردگی هست. پس آنچه در کتابخانه‌ی نیمه‌شب در مورد آغاز دوباره و … مطرح می‌شود، لزوما و به طور صد در صد به کار ما نمی‌آید.

 

اما، باید پذیرفت که ایران واقعا سرزمین حسرت‌هاست. آدم‌ها مدام حسرت می‌خورند که ای وای، اگر فلان را فلان سال فروخته بودم و بهمان را خریده بودم. اگر نمی‌دانم رئیس آن یکی حزب سال هزار و سیصد و بوق، کارِ الف را نمی‌کرد خوشبخت می‌شدیم و … . برای من مهم‌ترین نکته‌ی کتابخانه‌ی نیمه‌شب گذشتن از حسرت‌هاست. بله، از اشتباهات گذشته می‌شود و باید درس گرفت، ولی حسرت خوردن دردی را از کسی درمان نمی‌کند.

 

خواندن و ترجمه‌ی کتابخانه‌ی نیمه‌شب به من کمک کرد سال سخت 1399 را پشت سر بگذارم. امیدوارم برای شما هم که می‌خوانید همینطور لذت‌بخش و مفید باشد.

 

امین حسینیون

 

بهار 1400 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *